جواد دباغی مقدم
انتقاد ورزشی یا نوشتن درباره ورزش، الزامات فراوانی دارد که باید در ابتدا اهل و از جنس ورزش باشی تا پیام تو رنگ و بویی جدی به خودش بگیرد، در غیر این صورت ممکن است متهم به تبانی فکری و جناحی برای عبور از خطوط قرمز و نانوشتهای شوی که بسیار گزنده و خطرناک است.
سالهاست به عنوان یک منتقد به موضوعات مختلف فرهنگی، اجتماعی، سیاسی و حتی رفتاری و تصمیمات مدیران هر بخش پرداختهام. چه در همان سالهایی که در رسانه های ملی و سراسری مشغول بودهام و چه در کانالها و فضاهای مجازی و غیرمجازی همین دیار کهنهی بیهق، قلم زدهام.
بارها تأکید کردهام که کار در شهرستانها برای یک منتقد بسیار سخت تر از پایتخت است، چرا که علاوه بر بررسی موضوعات جاری، تو باید مراقب باشی که انتقاد تو از یک شخص یا یک مدیر نیز نباید باعث کدورت خاطر مدیران بالادستی شهر و دیارت شود! که اگر چنین شود، همزمان با نوشتن نقد و مطرح کردن نقطه نظراتت، باید آمادگی لازم برای پاسخگویی به نهادهای غیرمرتبط را داشته باشی.
نمونه های زیادی در ذهن دارم که در قوارهی یک منتقد می توانم به آنها بپردازم، اما حالا دیگر تنها نیستم! یعنی اگر روزگاری تنها منتقد در این محدودهی جغرافیایی بودم، امروز دهها نفر با سایت و فضای مجازی و حتی وبلاگ های خبری شان، نقدهای فراوانی انجام می دهند که شاید به زعم خودشان می تواند گرهی از کار و مسایل را باز نماید.
غافل از این که بسیاری از همین نقدها اگر در بوتهی نقد هم قرار بگیرند، نه تنها اثربخش نیستند بلکه دیگر اسمش نقد نیست و می شود به عنوان تخریب و ترور شخصیت افراد نام بگیرد.
نشستن در کنار گود و تماشای زمین و میدان رقابت، خیلی عادی و در عین حال راحت ترین مکان برای دیدن ضعف ها، قوت ها و هر موضوعی است که در حین مسابقه رخ می دهد. تو می توانی در کنار گود بنشینی و شاهد تلاش، رفت و آمدها و نکات ریز و درشتی شوی که شاید اگر وسط میدان قرار می گرفتی، این نکات برای خودت به عنوان مسئول، قابل لمس و مشاهده نبود.
وقتی در کنار هستی فارغ از استرس ها، به موضوعات متنوعی می پردازی که گمان می کنی اگر خودت در کوران رقابت بودی می توانستی با آگاهی و اشراف کامل به مبارزه ادامه دهی! اما این همهی این تلاش و تکاپو نیست، پوشیدن لباس منتقد کار بسیار آسانی است، خیلی ساده است، این که میگویم خیلی ساده است بقول بروبچهها تنها برای چند دقیقه است!
تقریبا پس از انتصاب مجید نصرالله زاده به عنوان رییس اداره ورزش و جوانان سبزوار، شاهد انتشار مطالب آشفته و در عین حال بی ربطی بودم که هیچ وقت دلم نمی خواست حتی لحظهای بجای ایشان بودم! مطالبی که نقد نبودند، شبیه سلاخی و بسیار مغرضانه ای که حتی در بدترین شرایط ترجیح می دادم از آن عبارات درباره کسی استفاده نکنم.
خیالتان را راحت کنم! اول از همه اهل ورزش و به عنوان پیشکسوت در چند برنامه از من یاد شده است و سپس سابقهی حضور در هیأت های ورزشی نظیر هیأت فوتبال استان تهران و مسئول مستقیم مدارس فوتبال در پایتخت بودهام که اگر بخواهم به جزییات رزومهی ورزشی خودم بپردازم شاید زیاد مناسب حال و هوای این متن و مطلب نباشد.
بهره برداری های جناحی، گروهی و فردی (آن هم از نوع سیاسیاش) و حضور افراد فاقد اعتبار لازم در کنار برخی هیأت های ورزشی که قطعا با دخالت های بی جای برخی مسئولان (شما بخوانید فلان نمایندهی مجلس) عرصه را چنان بر اهالی چند رشته بخصوص هندبال سبزوار که تمام کشور از سبزوار به عنوان مهد هندبال یاد می کنند، تنگ کرده بود که پیشکسوتان محترم این رشته را هر روز دور و دورتر از هندبال می کرد!
با این همه در دیداری حضوری که باتفاق آقایان حاج قاسم شعبانپور، کاظم عربی، جعفر دولت آبادی و... چندین چهرهی صاحب نام این برند ورزشی در استان و کشور با آقای نصرالله زاده داشتیم به ایشان اعلام کردم به عنوان یک اهل رسانه باید به سعهی صدر و سکوت شما در برابر این هجمه تبریک گفت. مثل یک ورزشکار با این مورد برخورد کردید که جا داشت به این خاطر از شما دلجویی نمود.
انتهای پیام/د