حافظ، لسان الغیب و ترجمان الاسرار و حافظ کل قرآن است و نکات و لطایف حکمی ایران باستان و عرفان ایرانی پس از اسلام و از جمله اشارات و بشارات قرآن را در اشعار خود به بهترین وجوه جمع کرده است . با این وجود، همیشه همه اشعار حافظ به هیچ وجه قابل تفسیر و تاویل عرفانی نیست،
برای اثبات این ادعا استشهاد به این بیت معروف حافظ کافی است که اصلا و ابدا با الهیات و معنویات و عشق آسمانی بی ارتباط است و فقط ناظر به عشق زمینی است:
گرچه پیرم ، تو شبی تنگ در آغوشم کش
تا سحرگه ز کنار تو جوان برخیزم
این شعر به معرفت الهی یا معاشقه با حقیقت هستی هیچ ربطی ندارد، چون اولا عشق الهی پیر و جوان ندارد، ثانیا، محدود به یک شب تا سحرگاه نیست بلکه باید مدام و مستدام در همه لحظه های شب و روز در تمام عمر باشد، ثالثا، تقاضا یا خواهش" تنگ در آغوش گرفتن " فقط برای معشوق زمینی صدق می کند ، نه محبوب الهی و ذات لایتناهی ابدی و ازلی الوهی.
همین مساله نسبت به تعبیرات حافظ درباره می، باده و شراب هم صادق است. بسیاری از اشعار حافظ در این خصوص، قابل تاویل به شراب طهور و سرمستی عارفانه نیستند. برای مثال به این بیت توجه کنید:
نگویمت که همه ساله می پرستی کن
سه ماه می خور و نه ماه پارسا می باش
اگر می، می وحدت و سرمستی معرفت الله باشد، آن عشق و فیض الهی، محدود به سه ماه بهار نیست، بلکه در تمام فصول و همه وقت باید از آن شراب معنویت سرمست بود ، نه ان که ان را در نه ماه از دوازده ماه سال ترک کرد!
این دو بیت حافط را از باب نمونه شاهد آوردم و گرنه شاید به بیش از صد مورد بتوان استناد کرد که ثابت می کند همه اشعار حافظ را نباید تاویل عرفانی کرد. به عبارت دیگر، حافظ هم گاهی زمینی می شود!
سید حسن امین
شانزدهم مهر ۱۳۹۹