عبدالقدیر آزاد فرزند ملاجان محمد در مرداد ۱۲۷۳ شمسی در سبزوار تولد یافت. علوم قدیمه را تا شرایع آموخت و پس از گشایش مدارس جدید حساب و زبان فرانسه را نیز تحصیل نمود.
آنگاه به مشهد رفت و در اداره پست استخدام شد و به ریاست اداره مزبور به تربت حیدریه اعزام و به خدمت مشغول گردید.
نصرالله شیفته درباره آزاد نوشته است شاه سابق -رضا شاه- وقتی دید دیگر این یک موج استخوان نرم شدنی نیست، در زیر گزارش اداره نظمیه نوشت تا ابد او را حبس کنید.
در شهریور ۱۳۲۰ دری به تخته خورد عبدالقدیر، آزاد شد. آزاد پنج بار به حبس افتاد و از ۵ تا ۱۰ سال در حبس بود. مسخره اینجاست که نصف عمرش را محبوس بوده باز هم همه جا امضا می کند «آزاد»!
آزاد بعد از سالها خدمت در اداره پست به عدلیه رفت و به شغل قضاوت پرداخت.
پروفسور سیدحسن امین در نامهای به آزاده سبزواری (محمدعلی فالنجی) نوشته از عبدالقدیر آزاد این طور وصف کرده است «کسی دیگر که بد عاقبت بود عبدالقدیر آزاد بود که در حوالی نارمک با وضع سختی معیشت و دست تنگی زندگی می کرد.»
آزاد در دوره پانزدهم مجلس شورای ملی ۱۵ تیر ۱۳۲۶ تا ۶ مرداد ۱۳۲۸ نماینده و وکیل مردم سبزوار بود با سیدابوالحسن حائریزاده همچنین او از یاران نزدیک دکتر محمد مصدق -نخست وزیر مشهور- و در ملی کردن صنعت نفت با دیگران مشارکت داشت قسمتی از اشعاری که در زندان سروده و نصرالله شیفته همراه با کاریکاتوری آن را در کتاب خود نقل کرده است:
گرچه عمری است در سیه چالم
باز خنده رو و خوشحالم
من نی ام هیچ شرمسار ز بند
چون نه دزدم نه پاچه بر مالم
کرده ام نی خیانتی به وطن
بوده نی دعوی زر و مالم
نکنم من به اجنبی تعظیم
بدهد گر به من همه عالم...
انتهای پیام/د