به گزارش سبزوارنیوز ، سالها است «بیت الغزل» مسائل اقتصادی در ایران، «تورم» و آثار آن بر زندگی مردم است و حالا «اقتصاد و معیشت» به یکی از شعارهای انتخاباتی تبدیل شده؛ مسائل اقتصادی ـ حتی پررنگتر از سیاست ـ مورد توجه همه قرار گرفته است.
در همه بازه زمانی 99-97 با گرانی ناگهانی و بیدلیل بنزین و ابداعی عجیب و غریب به نام دلار 4200 تومانی، بخشی دیگر از گرههای اقتصادی که باید توسط دولت حل و فصل میشد به میانه ی کار و کسب و زندگی مردم کشانیده شد.
اقدامات دولت خلاصه شده در مصاحبه درمانی و طرحهای خلق الساعه!
دولت اما با مصاحبه و جلسه درمانی، طرحهای خلق الساعه و بینتیجه؛ تصمیمات ناگهانی و کارشناسی نشده و اقداماتی که معلوم نیست آبشخور آن کجا است در کنار انفعال وزارت خانههایی چون اقتصاد و صمت و نیز بانک مرکزی نه تنها قدمی برنداشته که گرههای بیشتری بر گرههای قبلی افکنده است و این یعنی حق با اقتصاددانان است که پشت تصمیمات اقتصادی دولت قطعا هیچ خبرهی اقتصادی حضور ندارد!
دکتر محمد قلی یوسفی اقتصاد دان و استاد دانشگاه علامه طباطبایی میگوید: به طور کلی در فرآیند تحول جوامع، همیشه به خصوص در جایی که بخش خصوصی خودش پول چاپ نمیکند و دولت مسئول ضرب وچاپ کردن سکه و پول است شاهد افزایش چاپ پول و کاهش قدرت خرید پول هستیم.
چون با تحولاتی که در جوامع پیش میآید و اهرم چاپ پول در اختیار دولتها است این کارها انجام میشود. زمانی که در دنیا استاندارد طلا وجود داشت افراد در قبال خرید کالا باید سکه پرداخت میکردند و نیازی به پول نبود به عبارتی دولت نقشی نداشت.
از زمانی که دولت انحصارگر چاپ پول شد، پول بیشتری چاپ میکند چون در اختیارش است با کسری بودجه مواجه میشود با گسترش بوروکراسی و درآمد کم شروع به چاپ بیشتر پول میکند و سبب افزایش نقدینگی میشود و به تبع افزایش نقدینگی قدرت خرید پول هم کم میشود.
دولت اختاپوسی است که به جان تمام اقتصاد افتاده است!
این استاد دانشگاه ادامه میدهد: برای مثال صد سال پیش با یک ریال پول میشد یک کیلو قند خرید اما الان همان یک کیلو قند را با ده هزار تومان میتوان خرید. یعنی صدهزار برابر شده است. چه اتفاقی افتاده است که ده هزار تومان الان به اندازه یک ریال صد سال پیش ارزش دارد؟
این به دلیل چاپ پولی است که دولتها انجام میدهند و تازمانی که دولتها انحصارگر چاپ پول باشند و بانک مرکزی در اختیارشان باشد و در کشورهای توسعه نیافتهای چون ایران که دولت همه کاره است و اختاپوسی است که به جان تمام اقتصاد میافتد در حالی که به صورت غیر مشروع وارد این قضایا میشود طبیعی است که باید شاهد این قضیه باشیم و مرتب نقدینگی بالا رود و به تبع آن منجر به تورم میشود.
وی ادامه میدهد: علت ایجاد تورم هم این است که مثلا سبزی هم بخواهیم کشت کنیم شش ماه طول میکشد یا تولید کالا چند سال طول میکشد اما در مورد چاپ پول بدین شکل نیست در یک 24 ساعت میتوان پول زیادی چاپ کرد. چون دولت در اقتصاد دخالت میکند طبیعی است که نقدینگی بالا میرود و منجر به تورم میشود و در نهایت قدرت خرید پول کاهش مییابد و قدرت خرید مردم نیز کم میشود.
دولت به اشتباه جانشین بخش خصوصی شده است
این کارشناس مسائل اقتصادی در ادامه میگوید: واقعیت این است دولتها در ایران خیلی نمیتوانند کاری انجام دهند. زیرا قانون اساسی ما هم اختیارات زیادی به دولت و بخش عمومی داده است و هم مسئولیتهای آن را زیاد کرده است.
هم چنین کشور ایران وارث یک سیستم دولتی بسیار عریض و طویل است که از قبل از انقلاب وجود داشته و بعد از انقلاب تشدید شده است. یعنی فرار سرمایه گذاران خارجی یا مالکان شرکتهای خصوصی در بعد از انقلاب و بلاتکلیفی این شرکتهای بزرگ همراه با دوران طولانی جنگ سبب شد که دولت نقش بیشتری در اقتصاد ایفا کند.
دولت همه کاره و بخش خصوصی هیچ کاره است!
وی افزود: دولتها از دیدگاه من هیچ گونه تفاوتی به لحاظ عملکرد ندارند. آقای هاشمی، آقای خاتمی، آقای احمدینژاد و آقای روحانی هیج تفاوتی با هم ندارند. رئیس جمهور بعدی نیز به همین صورت. چون این دولتمردان ناچارند که همین وضعیت را ادامه دهند چون اگر بخواهند غیر از این رفتار کنند باید شرکتهای دولتی خصوصی شوند که البته آن هم راه دارد نمیتوان به افراد خاص واگذار کرد.
دولت نان خورهای زیادی را به خود وابسته کرده است
این کارشناس مسائل اقتصادی تاکید میکند: متاسفانه بوروکراسی دشواری داریم. وزارتخانههای زیادی داریم. به عبارتی دولت نان خورهای زیادی را به خود وابسته کرده است که نیاز هم ندارد. دولت به صورت غیرمشروع گسترش پیدا کرده است.
بنابراین هر کس دیگر هم که بیاید اگر قرار به ادامه همین مسیر باشد وضع به همین منوال باقی خواهد ماند مگر اینکه قانون اساسی در حوزه ی اقتصاد تغییر پیدا کند اصلاحات اساسی صورت گیرد و کارها به مردم واگذار شود. دولت و نیروهای موازی کوچک شوند و یا قدرتهای موازی حذف شوند تا ما با یک نظام شفاف تصمیمگیری رو به رو باشیم. اقتصاد مربوط به مردم است و باید در اختیار مردم گذاشته شود.
دولت هم نباید مداخله و برای بازار تعیین تکلیف کند. دولت باید در جهت آزادسازی قیمتها کار کند نه کنترل آن. کار دولت قضاوت و داوری بیطرفانه است.
هر اقدام دولت به نفع یکی و به ضرر دیگری است. امروز متاسفانه به دلیل اشتباهات و سیاستهای غلط در طول دههها بحرانهای زیادی ایجاد شده که همه این بحرانها به صورت بالقوه هستند و نارضایتی عمدهای وجود دارد و راه حل فوری و فوتی هم نیست چون تغییر نظام تصمیمگیری مستلزم حذف قدرتهای موازی، اصلاح قانون اساسی و تعامل سازنده با دنیا است ولی کسانی که منافعی از وضع موجود میبرند به هیچ وجه حاضر به از دست دادن این منافع نیستند در نتیجه من فکر نمیکنم بشود امیدی به اصلاح امور داشت.
کاهش ارزش پول ملی به دلیل بیتوجهی به رونق تولید است
در پایان دکتر یوسفی خاطرنشان میکند: اینکه قدرت خرید پول ملی کاهش پیدا میکند همان طور که عرض کردم به دلیل افزایش چاپ پول، افزایش نقدینگی و تورم و بیتوجهی به تولید داخلی است.
یعنی دولتمردان تلاشی برای ایجاد بستر مناسب جهت رونق تولید داخل نکردند. تولید داخلی زمانی رونق پیدا میکند که ما بتوانیم تعامل سازنده با دنیا داشته باشیم یعنی بتوانیم تکنولوژی را از خارج وارد کنیم. قطعات را وارد کنیم.
سرمایهگذار خارجی وارد کشور کنیم. وقتی چنین انگیزهای وجود ندارد و چنین سیاستهایی را مسئولین دنبال نکردهاند و تنها به دنبال تجارت بودهاند و عدهای از این تجارت نفع بردند و دلشان خوش بود از طریق صادرات نفت، پول به دست میآورند و پول را تبدیل به کالا کرده و مردم نیز مصرف میکنند. اما درختی نکاشتند که اکنون ثمر دهد.
اگر از مسئولین جمهوری اسلامی سوال کنیم در چند دهه گذشته کدام کارخانه را ایجاد کردید که الان نتیجه داده است، کدام شرکت یا زیر ساخت را فراهم کردید که بشود به آن افتخار کرد؟ چه پاسخی میدهند!
نتیجه سیاستهای غلط داخلی؟
وی ادامه میدهد: متاسفانه در جاهایی هم که ورود پیدا کردند سرمایه گذاریهای غلط انجام شده است. اینها نتیجه سیاستها و تدبیرهای غلطی بوده است که دنبال شده است.
همه این مشکلات نتیجه سیاستهای غلط داخلی است نه تحریم ها. حتی تحریمها هم داخلی است. نباید این انتظار را داشته باشیم که دنیا مجانی به ما کالا و تکنولوژی و به اصطلاح شام مجانی بدهد. باید کاری بکنیم که با تمام دنیا داد و ستد داشته باشیم.
یادمان باشد نه دوست ابدی داریم و نه دشمن ابدی. اگر در تحریم هستیم اشتباه کردیم. چرا باید در تحریم باشیم؟ هدف دیپلماسی چه بود؟ هدف سرپرست خانواده این است که نیاز بچه هایش را تامین کند. رفاه و امنیت ایجاد کند.
کسی باید سکان کشتی را به دست بگیرد که توانایی رساندن به ساحل نجات را دارد. فردی که ناتوان است نباید این مسئولیت را قبول کند. ضعف اصلی در دیپلماسی است. هدف دیپلماسی این است که در این آشفته بازار در جایی که دشمن زیاد است بتوان همکاری کرد در عین اینکه از امکانات بینالمللی استفاده کنیم برای بالا بردن رفاه مردم. این هنر است. دنیای امروز دنیای دیپلماسی است دنیای داد و ستد است دنیای تعامل سازنده است.
این استاد اقتصاد میگوید: اگر بخواهیم وارد تعامل سازنده با دنیا شویم باید به قوانین بینالمللی پایبند باشیم. یکی از اصول همین FATF است چرا باید در آن عضو نشویم؟
قسم نخوردیم که بایدن بیاید به نفع ایران است. اصلا برای ملت ایران نه آمریکا نه اروپا نه روسیه نه چین هیچ کدام فرقی نمیکند. باید سیاستهایی را دنبال کنیم که منافع ملی را دنبال میکند. جای تاسف است که این ابتداییترین امر در دیپلماسی را مسئولان ما یاد نگرفته اند.
انتهای پیام/د