غلامرضا تختی را می توان یگانه اسطوره جوانمردی و مروت در میان قهرمانان معاصر دانست. او افسانه ای واقعی وملموس در دنیای زندگان بود که با مرگ به آغوش جاودانگی رفت.
از مرام و معرفت و مردم داری اش داستان ها گفته اند، نقل قول هایی که سینه به سینه به نسل امروز رسیده و چهره شاخص و بی بدیلی از او ترسیم شده است چهره ای که نمادی فاخر برای فرهنگ پهلوانی و فتوت ما بوده است. نمادی که هرگز رنگ تباهی به خود نخواهد گرفت.
غلامرضا گرچه با شغل و حرفه بنکداری نیاکانش تختی شد اما مهر ورزی و عشقش به ایران و مردم و همینطور گذشت و سخاوتمندی مثالزدنی اش او را صاحب تخت و اریکه ای ماندگار در قلب دوستدارانش کرد. آوازه این قهرمان نامدار کشتی جهان و المپیک تا بدان جا گسترش یافت که در آمریکا مجسمه اش را ساخته و در موزه نگهداری می کنند.
همان مجسمه معروف که یک دست جهان پهلوان را به یاد آن روز که در طول مسابقه با حریف آمریکایی هرگز به سمت دست مصدوم رقیب نرفت به طور نمادین حذف کرده اند.
در دنیای ورزشی تختی چیزی تحت عنوان بهانه و مقصد برای بردن به هر قیمتی وجود نداشت .برای امروزی ها که هدف، وسیله شان را توجیه میکند شبیه تختی بودن امری محال و ناممکن است!
اینجا همه محکوم به پیروزی و موفقیتند به همین خاطر از هیج حربه ای رویگردان نمی شوند اما در مسلک تختی قهرمانی بهمعنای خم شدن بیشتر برای دریافت مدال بود از همین رو بیشترین استقبال از او در فرودگاه، بعد از شکست هایش رقم خورد.
قهرمانان بعداز او شاید درمدال آوری و افتخار مسیر بهتری را طی کرده باشند اما تنها نام عجین شده با غرور و تعصب و عشق در دلها همان اسمی بود که هفدهم دی ۱۳۴۶ آخرین لحظه های زندگی کوتاهش را در هتل آلانتیک لاله زار سپری کرد.
افسانه ای برخاسته از میان غبار زلزله بوئین زهرا که مرد و مردانه به یاری هموطنان گرفتار و دربند زلزله اش شتافت. همان که اعتبار و وزن پهلوانی ایران بوده و هست و خواهد بود.
یادش بخیر و گرامی
انتهای پیام/خ