به گزارش سبزوارنیوز ، مولوی خاطرنشان می کند: ما شاهد یک جامعه کوتاهمدت و دولتی با تفکر بسیار کوتاهمدت هستیم. البته در جلوی تریبون همه مسوولان در خصوص افقهای پیش رو صحبت میکنند اما در اقتصاد ما این افقها بسیار کوتاهمدت است. ما نمیدانیم طی یک ماه آینده چه اتفاق اقتصادی در بازار ایران رخ میدهد.
در سال ۱۳۹۸ تمامی عوامل بنیادی اقتصاد ایران حاکی از تورم سال ۱۳۹۷ در اسفند مشخص بود و در بهمن و دی بعد از لایحه بودجه ۱۳۹۷ و در جامعه سخن گفته میشد.
سرمایهگذاری برای ایجاد ثروت ایجاد میشود
جامعه و اقتصاد ما ضد ثروت است. تمامی گفتمانهای موجود در جامعه ضد ثروت است، این بدان معناست که شما درکشوری زندگی میکنید که درخصوص بازار سرمایه صحبت میشود اما هر روز شاهد گفتمان ضدثروت در حوزههای مختلف هستیم. در گفتمان ضد ثروت شما در آموزش و پرورش در کنار درسها، درس سرمایهگذاری در اقتصاد دارا نیستید و در دوره متوسطه شما به فرزندان خود مطلبی درباره ثروت آموزش نمیدهید.
بازارسرمایه یک بازار موازی در کنار بازارهای دیگر است یعنی در دنیا بازار اوراق، بازار سرمایه، بازار طلا و امثال این موارد را داریم. بازارسرمایه یکی از این بازارهاست، درکجای کتاب درسی درخصوص سرمایهگذاری با استانداردهای روز دنیا آموزش دادیم که درحال حاضر انتظار خروجی داشته باشیم. آموزش یک امر یک ماهه و یا چندماهه نیست.
نخست باید به گفتمان توجه داشت و یا منشأ صورت برخی از اقتصاددانان بازار سرمایه را قمار محسوب میکنند بالاخره باتوجه به رسانه این موضوع اشاعه پیدا میکند و هیچ تریبونی برای پاسخگویی به چرایی این موضوع وجود ندارد.
ممکن است این یک دیدگاه منفی نسبت به بازار سرمایه باشد. اولین حوزه این است که آیا ما نسبت به بازارسرمایه یا بازارهای موازی به سرمایهگذاری برای ایجاد ثروت نگاه میکنیم؟
نکته دوم؛ «ما دیر آمدیم و زود میخواهیم برویم.» یک بازاری مثل بازار سرمایه امریکا ۱۱۰ سال است که درنقطه است که ما به آن نرسیدیم و ما یک فاصله بسیار زیاد با جهان سرمایهداری به لحاظ اتفاقات بازار داریم و تمامی این اتفاقات خوب بازار و رشد سهام به واسطه فضای مجازی و گسترش ارتباط است.
نکته سوم؛ «هیچوقت دولتها درحوزههای تخصصی نمیتوانند موفق باشند» از تارو پود بازار وفعالین بازار است که میتوان انتظار آموزشی داشت. برای مثال؛ لندن یکی از مراکز مالی دنیاست و بورس لندن دارای یک مرکز بسیار تخصصی است و این مرکز درمقایسه با مراکز متعدد در انگلستان موفق نیست و مراکز دیگر بهطور بهتری عمل میکنند چراکه این مراکز باتوجه به نیاز موجود دایر میشوند.
زمانی که ما از فرهنگسازی استفاده میکنیم میخواهیم دیدگاه تنگ خود را به دیگران نیز القا کنیم. درصورتی که جامعه درصورت نیاز به سمتوسوی ابزارها میرود. از سوی دیگر سختگیری صدور طی سالهای اخیر باعث شد که افراد کمککننده کمتر در بازار فعالیت کنند. رای مثال؛ افرادی که در ماههای نخست به شکل مشاور بورس ظاهر شده بودند با نزول بازار صفحات خود را از دسترس خارج کردند.
سه سطح اصلی نیز وجود دارد نخست؛ دید ما نسبت به ثروت، دوم؛ دنیا چه عملکردی داشته است، سوم؛ مسیر۱۱۰ ساله را نمیتوان یکساله طی کرد. پس از هراتفاق اغلب میگویند فرهنگسازی در بازار رخ نداده. چه نوع فرهنگسازی فرهنگسازی برپایه ریسک، تورم، کسری بودجه و یا عدم رشد اقتصادی؟ این موارد جزو آموزشهای بسیار مهم است. ماسعی میکنیم که اصل ماجرا را با یک آموزش و یا فرهنگسازی بپوشانیم و عوامل متعددی که موجبات این موضوع را فراهم میسازد نادیده بگیرم.
در جامعه امروزی موبایل هوشمند و شبکههای اجتماعی وجود دارد دسترسی مونولوگ نیست و چندین گروه مختلف افراد مختلف با دیدگاههای مختلف درست و یا نادرست فعالیت میکنند. جامعه در نهایت فرد باهوشتری از جزئیاتی که ما فکر میکنیم است چرا که خردجمعی خروجی متناسبی دارد و بازارها در حال حرکت هستند. بازار املاک، دلار و… درحال رشد هستند. یکی از مهمترین مشکلات دولت بدون ریسک نشان دادن بازار بود درصورتی که ایران جزو پرریسکترین اقتصادهای جهان است.
با تورم بالا، نقدینگی، کاهش درآمد با نقدینگی، اقتصاد بدون رشد؛ این موارد مشخصات یک اقتصاد پرریسک را داریم. در بورسهای جهانی هر فردی نمیتواند به صورت مستقیم وارد بورس شود و باید از طریق صندوقها اقدام کند، یکی از مهمترین مشکلات دولت دعوت مستقیم مردم به بورس بود.
اگر هدف توسعه بازار سرمایه است نباید فشار زیادی به این بازار تحمیل کنیم و منافع کوتاهمدت را بر منافع بلندمدت ترجیح دهیم. در بیشتر کشورهای دنیا ۴۰ الی ۴۵ درصد دارایی مردم به صورت مالی است اما در ایران بیش از ۹۰ درصد سرمایهگذاری در املاک و مستغلات است و ما در دوره رنسانس هستیم.
نباید نگران بازار بود چراکه مردم متوجه شدند چیزی تحت عنوان حمایت دولت از بورس خروجی نخواهد داشت و شاهد سرمایهگذاری خردمندانه در بازار هستیم و زمانی که حقوقیها وارد بازار میشوند حقیقیها خارج میشوند و این نشان از خردمند شدن سهامداران دارد. در کشورها و بورسهای بزرگ دنیا هیچ کدام از دولتها و مسوولان اعلامیهای برای ورود به بورس ندادند اما در ایران پس از دعوت مستقیم مردم به بورس شاهد این وضعیت هستیم.
دولت سعی داشت بازارسرمایه را بدون ریسک جلوه دهد. جلوه دادن بدون ریسک بازارسرمایه بحث فرهنگسازی نیست و این بازار توام با تورم است. درست است ما انتقاد میکنیم اما در کنار آن راهحل نیز ارایه میدهیم دولت چقدر میتوانست در صندوقهای توسعه زیرساخت ایجاد کند و نقدینگی مردم را به سمت وسوی پروژههای عمرانی کشور هدایت کند.
با این روش میتوانستیم در حدود ۱۰۰ هزار میلیارد تومان نقدینگی به دست بیاوریم و این رقم بهطور تقریبی دو-سه برابر عدد بودجهای و عمرانی که دولت در سال جاری گرفته بود، است. اقتصاد و جامعه ما به صورت کوتاهمدت است و رویکرد ابزارها نسبت به هر بازاری از همین محل صورت میگیرد. وقتی کسری بودجه داریم دیگر نمیدانیم از کجا پول به دست بیاوریم و به سمت و سوی مالیات بر تراکنشهای بانکی خواهیم رفت که نتیجه آن وضعیتی ناگوار و خروج نقدینگی از یکسری از بازارهاست.
چرا وضعیت ETFهای دولت ناگوار است و مردم در زیان هستند؟
پیمان مولوی: درخصوص ETFهای دولتی بحثهای زیادی در بازار وجود دارد اما؛ مهمترین مشکل دیدگاه کوتاهمدت دولت که مبتنی بر توجیه هر ابزاری برای تامین یکسری منافع در کوتاهمدت بود که نتیجه آن هم سقوط و بیاعتمادی سهامداران بود. از این رو اگر دولتی بازهم عرضهای در بازار داشته باشد سهامداران بهطور وضعیت آن عرضه را بررسی و بعد از آن اقدام به خرید میکنند. برای مثال؛ پایه پولی در کشور مثل سوییس مهم نیست اما در ایران باید بهطور کامل درخصوص پایه پولی دانش داشت.
با تمامی این موارد کارهای بسیار زیادی میتوان برای بازار انجام داد و مثلا عرضه دو باشگاه استقلال و پرسپولیس در دستور کار دولت است، ما میخواهیم خصوصیسازی کنیم و یا سهام این دو باشگاه را واگذار کنیم؟
ما در ظاهر یک شفافیت اقتصادی داریم اما؛ در اصل اینگونه نیست و شاهد یکسری اتفاقات عجیب و غریب در بازار سرمایه هستیم. چگونه میتوانیم یک اقتصاد غیرشفاف داشته باشیم و در کنار آن انتظار اقتصادی شفاف داشته باشیم؟ چندی پیش رییس سازمان بورس هم اشاره به این موضوع کرد و گفت ما از اقتصاد دستوری حمایت نمیکنیم و مخالف دستور هستیم.
ما نباید مثلث کارپمن را در اقتصاد ایجاد کنیم و همیشه یک نفر قربانی داشته باشیم. متاسفانه در اقتصاد ایران همه افراد خود را قربانی میدانند و گهگاه دولت به عنوان ناجی وارد این بازارها میشود. اغلب افراد قربانی اقتصاد و سیاست اقتصاد شدهاند برای مثال، موسسات مالی اعتباری که موجبات قربانی شدن بسیاری از افراد را پدید ساخت. باید نگاه بلندمدت به بازار داشت و از بازارهای مالی مانند آلمان، سنگاپور و… کشورها الگو گرفت. ما چگونه میتوانیم رشد اقتصادی داشته باشیم زمانی که تحریم هستیم صنایع ما فعالیت مطلوبی ندارد.
در حال حاضر سهامداران به دنبال جبران زیان خود هستند و کسانی که در این بازار لطمه خوردهاند با هوشمندی بیشتری در بازار سرمایهگذاری میکنند.
باتوجه به وضعیت بازار نباید مکانیزم عرضههای اولیه تغییر کند و خرید عرضههای اولیه براساس تحلیل باشد؟
انتهای پیام/د