به گزارش سبزوارنیوز ، این خبرنگار باسابقه در یادداشتی چنین می نویسد:
دقیقاً در روزی مثل همین امروز ۱۴ بهمن ۶۸ نخستین مطلب من در یکی از روزنامه های سراسری کشور منتشر شد، پیشتر خبر و مطلب در نشریات محلی، کم و بیش داشتم اما امروز شاید بیاد ماندنی ترین روز در سال های فعالیت من بود.
علاقه به نوشتن آنقدر در من قدرتمند بود که بی تفاوت به فرصتهای شغلی نان و آب دار، حکایت از همین حس عمیق داشت حالا وقتش بود تا در روزنامه های بزرگتر وارد میشدم و می نوشتم، شاید همین انگیزه ای شد تا بتوانم با قدرت به تجزیه و تحلیل دقیق طرح آنچه در فکر می پرورانم در قلمم تراوش میکند بپردازم و بیام بیاندیشم.
نوشتن یک حس خوب بود، می شد مثل همان سالها که در رقابتهای کشوری شعر و قصه، حضور میافتم مسیر را با "داستان نویسی" ادامه دهم اما نگارش برای آگاهی در دنیایی که "کتاب" را از سرفصل رسانهها، خارج کرده بود کمی مایوس کننده به نظر می رسید.
دلم میخواست اگر دستی در نوشتن دارم، این تفکر و قلم را در فضایی جدی، دل انگیز و بسیار بسیار چالش برانگیز تر بیازمایم. وارد شده و نشده به مطبوعات، طبع خوانندگان از یک سو و خواسته مدیران رسانه از دیگر سو، همخوانی لازم را نداشت و مجبور شدم تا در هر دو مسیر، بخت خودم را محک بزنم و زدم!
وقتی آنچه دیگران به عنوان مدیر رسانه از تو میخواهند بنویسی؛ طبعاً پیشرفت تو در عرصههای مالی و اعتباری بیشتر است و پس از چند سال این گونه نوشتن، متوجه شدم این مسیر برایم خستهکننده، یک نواخت و کسل آور می نماید، بنابراین برای مردم نوشتن را انتخاب کردم. درحالی که برای مردم نوشتن، دردسرهای خودش را داشت.
از یک طرف محدودیت ها باعث میشود تا نتوانی به کرسی و جایگاهی که در رسانه داری، امیدوار و مطمئن بمانی و از سوی دیگر چنانچه انتخاب تو مردم باشند، دیگر نقش تو در رسانه به عنوان صاحب یک جایگاه به کلی از دست رفته خواهد شد، که بارها این تجربه را درک کرده ام.
درس گرفتن از سرنوشت دیگران شاید بخشی از تجربه کاری محسوب شود که در کشورمان زیاد به آن توجه نمیشود، بنابراین این کار سخت ترین تجربه تو خواهد بود. که به اندیشه و قلم خودت با توجه به خسران و زیان های فراوان این محدودیت ها احترام بگذاریم برای برخی تجربه بی معناست برای برخی پیشرفت به منزله اخذ و دریافت اعتبار و جایگاه در رسانهها مطرح است، اما برای من چنین نبود ناچار بودم به انتخاب خودم احترام بگذارم و شاید تغییرات و جابجاییهای زیادی که در کار و انواع رسانه های مکتوب، دیداری و شنیداری و فضای مجازی، به خاطر همین سرسختی بود که نمی خواستم قلمِ من در ردیفِ سلاح و خشاب نیمه پر افکار دیگران باشد؛ افرادی که متأسفانه نقش و جایگاه رسانه را در کشور به مرحله ابتذال آگاهی تنزل داده اند. کسانی که جایگاه روزنامه را به نگارش یک بیانیه سیاسی یا حتی اجتماعی پایین آورده اند و دقیقاً مشخص نشد چرا به جنین مرحله احمقانهای رسیدهایم.
و اگر چنین استنباطی را قبول داشتم حالا من نیز در ردیف همان بهترین سردبیران ماندگار قرار گرفته بودم سردبیرانی که انتخاب آنها مردم نبود، قرار داشتم. که پس از مدتی رخت و لباس مسئولیتهای سیاسی و اجتماعی و برخورداری از ویژگی های رفاه و زندگی مادی را بر نوشتن مقدم دانسته بودند؛ هیچگاه در مخیله چنین جایگاهی را برای خودم و اعتبار نوشتن و عضویت در جمع اصحاب رسانه، در نظر نگرفته بودم و شاید به همین دلیل بود که بارها و بارها در سخت ترین روزهای زندگی کسی جز قلم در کنار من ماند و حالا پس از سه دهه کار در عرصه خبر و نوشتن درک کرده ام که اگر برای مردم میخواهی بنویسی و در جمع رسانه ای ها ماندگارشوی، باید از موج سواری از خودنمایی با کارهای اجتماعی و سیاسی خودت را رهاسازی، اگر میخواهی پسوند یا پیشوند "خبرنگار" را همچنان با خودت داشته باشی باید از تعلقات رهایی یابی، ما خبرنگاران و روزنامه نگاران در سالهای پس از انقلاب، هیچ گاه متوجه نشدیم رسالت مان آن نیست که برای خودمان جایگاه، فرصت و توسعه مالی و اعتباری شخصی، دست و پا کنیم.
ما قرار نیست اگر ضعفی در مدیری، اگر ایرادی در نهاد یا سازمانی جستجو کردیم، از آن فرصت سازی کرده و برای خودمان اعتبار و جایگاه بسازیم و برای دستیابی به مسئولیت های سیاسی و اجتماعی، از هر دستاویزی بهره ببریم. یعنی همان چیزی که امروز مشاهده میکنیم برخی اشخاص به بهانه مشکلات و معضلات اجتماعی، ناخواسته از دیگر سوی پشت بام به پایین سرنگون شده و یا در حال افتادن در قهقرا هستند. موضوعی که ده ها خبرنگارنما در فضاهای مجازی، هر روز و هر ساعت با آن روبرو می شوند. و نه تنها اعتبار رسانه را جریحهدار میکنند بلکه خود نیز در چاله همان فرصت طلبی شان، سرنگون میشوند.
بدا به حال آنان که از قلم برای رفع نیازهای زندگی شان برای رفع توقعات بی جای خودشان استفاده سوق می کنند. کاش بتوانیم هویت و اعتبار خودمان را همواره در ظاهر و آنچه هستیم حفظ کنیم حتی اگر سالیان سال، مورد ملامت و شماتت همان مردمی که برای شان می نویسیم و آگاه سازی می کنیم قرار میگیریم و چشمی دینی و حلاوتی برتر از همین اندیشه و نهاد پاک.
جواد دباغی مقدم
14 بهمن 1399 -سبزوار
انتهای پیام/د