او مسئول پرمناقشهترین، طولانیترین و جهانیترین مذاکرات دیپلماتیک تاریخ جمهوری اسلامی ایران هم هست، و اوصافی از امیرکبیر و مصدق تا خائن را هم به خود دیده است. او به گمانم در سخنرانی روز پانزده تیر 1399 خود در مجلس، تلخترین سخنرانی علنی دوران وزارتش را نیز ایراد کرد.
تلخی اول. ظریف سپس از درک نشدن شرایط گذار در نظام روابط بینالملل در گذشته پیش از انقلاب میگوید و ضمن آنکه متذکر میشود و تذکر میدهد که هر کس در تاریخ در فهم شرایط گذار اشتباه کرده، دچار مشکلات اساسی شده است. او میگوید متأسفانه نخبگان ما تدبیر و شجاعت کافی نداشتهاند که گونهای مدیریت کنند تا در شرایط گذار اوضاع به نفع کشور تمام شود.
ظریف میداند دو قطب اقتصادی بزرگ جهان در شرق آسیا و غرب جهان (اروپا و آمریکا) قرار دارند اما کشورش علیرغم موقعیت جغرافیایی بینظیر، هیچ بندر اقتصادی، فرودگاه عظیم یا خط ریلی و جادهای مهمی ندارد که رابط دو سوی عالم باشد. هیچ خط لوله گاز بینالمللی یا نفتی مهمی از ایران نمیگذرد. چینیها حتی گذر هیچ بخش مهمی از «یک جاده یک کمربند» یا راه ابریشم دنیای نو را برای عبور از ایران در نظر نگرفتهاند. نفت ما هم از بازارهای جهان حذف شده و هیچ اتفاقی در بازار جهان نیفتاده است. ایران در هیچ طرح «همکاری فناورانه» مهمی شریک نیست. جهان در جریان گذارش به دنیایی متفاوت، بهواقع به هیچ کالا، فناوری، دانش و حتی جغرافیای ما (غیر از تنگه هرمز) وابسته نیست.
تلخی دوم. ظریف در فرازی دیگر از سخنرانی میگوید «اگر الان سفر دیپلماتیک نمیروم به خاطر این است که کشورها آمادگی پذیرش ندارند.» نفس اینکه کشورها آمادگی پذیرش وزیر خارجه ایران با هشتاد و چهار میلیون جمعیت، بازاری بزرگ، واقع در نقطهای حساس از جهان با انواع ظرفیتها را ندارند، تلخ است. راه سفر او به همه کشورها جز معدودی قبل از تضعیف برجام باز بود و به قول خودش بخش خصوصی و فعالان اقتصادی را هم همراه میبرد. تحمل عدم پذیرش کشورها در چنین شرایطی برای یک دیپلمات نظیر ظریف تلخ است.
تلخی سوم. ظریف در ادامه میگوید: «من به سوریه رفتم، من به ترکیه رفتم، من به روسیه رفتم، من به عراق خواهم رفت، همکاران من به افغانستان رفتند، روابط بین دولت افغانستان را اصلاح کردند، صلح افغانستان را پیگیری کردند، ما در همسایگی بیشترین تلاش را انجام میدهیم و انشاءالله موفق میشویم، ... همکاران من هر روز با کشورهای همسایه صحبت میکنند» و بعد از برشمردن تلاش برای باز کردن مرزها با کشورهای همسایه و موفقیت در آنها میگوید «هیچ کدام اینها با دعا انجام نشده است.»
اینکه وزیر خارجهای چون ظریف در جایی غیر از سوریه، ترکیه، روسیه، افغانستان و عراق پذیرش نشود یا کاری برای انجام دادن نداشته باشد، به اندازه کافی تلخ هست؛ اما اینکه تلاشهایش در همین شرایط سخت نادیده گرفته شده و مجبور شود تذکر دهد که این کارها با «دعا انجام نشده» تلختر است.
تلخی چهارم. تلخی دیگر سخنان ظریف آنجاست که از خائن و دروغگو خواندن خود، خیلی سوزناک شکایت میکند. تلخ است آدمی برای کاری که در هر لحظه آن مأمور پیشبرد اراده کل نظام سیاسی بوده است، توسط بخشی از همان نظام سیاسی، به خیانت و دروغگویی متهم شود.
تلخی پنجم. تلخی بزرگتر آنکه گروهی به نام گفتمان، گفتار و کردار سردار شهید قاسم سلیمانی بر ظریف میتازند، انگار نه انگار که او در همه سالیان گذشته بیش از همه تندزبانها با سردار همکاری کرده و با یکدیگر دو بال دیپلماتیک و نظامی را پیش برده بودند. گروهی کاتولیکتر از پاپ شدهاند.
تلخی ششم. ظریف آگاهتر از آن است که نداند کشورهای دیگر با وزیر خارجهای که در مجلس کشورش این چنین از او استقبال میشود چقدر سرد رفتار خواهد کرد. تلختر، آگاهی بر خسارت این وضعیت برای منافع ملی است.
تاریخ درباره ظریف، قوتها و کاستیهایش، همچون همه دیگر سیاستمداران قضاوت خواهد کرد. آدمی معصوم و مبرا از خطا نیست، اما در کشوری که با کارگزاران نظام سیاسی برای آنچه تصمیم کل سیستم بوده است، چنین کنند، هیچ نخبهای را رمق و انگیزه خطر کردن برای خدمت باقی نمیماند. آدمها تلخکام فرومیپاشند.
محمد فاضلی - عضو هیأت علمی دانشگاه شهید بهشتی
انتهای پیام/د