تو یک مادری اما گاهی شیطنت کن و شادانه برقص، گاهی فنجان قهوهات را مقابل پنجره بنوش، کتابی که دوست داری را ورق بزن و به روزهای خوبی که در راهند فکر کن.
گاهی غذایی که خودت دوست داری درست کن، سفرهات را جوری که دوست داری بچین و آرام و بدون نگرانی غذایت را بخور.
گاهی دخترکی باش که دلش میخواهد آدمها کمتر از او متوقع باشند، که گاهی دوست دارد بینقص نباشد، که میخواهد در کنار مادر بودن، خودش باشد و برای خودش هم زمان بگذارد.
تو یک مادری اما به خودت بیشتر اهمیت بده، تو که خوب نباشی، حال یک خانواده خوب نیست، تو که شاد نباشی؛ یک خانواده غمگین است. حال دلت را خوب نگه دار و دلخوشیهای اختصاصی خودت را حفظ کن.
تو یک مادری، اما قرار نیست دنیای دخترانهات را بعد از این رها کنی، قرار نیست جریان رشد استعداد و توانمندیهایت را متوقف کنی، قرار نیست خودت را یادت برود و قرار نیست فقط مادر باشی! تو یک مادری کسی که جهان از وجود او آغاز میشود، انسانی بیاندازه توانمند که قادر است هم دلخوشیهای خودش را داشتهباشد، هم برای خودش زمان بگذارد، هم به بهترین شکل ممکن، مادر باشد...
تو یک مادری، همان دخترک سرخوش و پرجنبوجوش سالهای دور ...