قیمت ها را دیدم و با خودم فکر کردم کارگرانی که ماهی ۲ تومان یا دو و پانصد هزار تومان حوقشان است، چگونه با این قیمتها شکم خود و خانواده شان را سیر می کنند. اگر مستاجر باشند چقدر از آن حقوق را برای کرایه خانه کنار میگذارند؟
با خودم فکر کردم جوانانی که میخواهند تشکیل زندگی دهند تا چند سال دیگر باید پول جمع کنند و پس انداز کنند که بتوانند تشکیل خانواده دهند و زندگی درست و مناسبی داشته باشند؟
اگر کودکی از پدرش لباسی را بخواهد و پدرش نتواند برایش تهیه کند چقدر شرمنده آن کودک میشود؟
چندی پیش مصاحبه ای پخش شد که پدری جلوی دوربین گریه میکرد و می گفت: تا به حال هیچکس اشک مرا ندیده است اما امروز جلوی این همه آدم من به گریه افتاده ام زیرا که دخترم میگوید بابا دروغگو است. او به من قول داده است برایم دوچرخه بخرد اما این کار را نمیکند!
چند پدر دیگر باید اینطور شرمنده بچههایشان شوند و چند پدر دیگر که قهرمان بچه هایشان هستند باید اینطور در چشم بچه های شان دیده شوند. پدرانی دروغگو و ناتوان!
پدر دیگری در مصاحبه اش می گفت: سه جوان دارم که هر سه آنها در خانه بیکار هستند. هنوز هم من خرج آنها را میدهم. نمیدانم کِی قرار است این وضعیت درست شود؟! جوانان من چه موقع رنگ خوشبختی را میبینند؟
با خودم فکر کردم آیا این بیکاری جوانان راه حلی ندارد؟ یعنی کسانی که هنوز بر روی صندلی های نشسته اند که دیگر هفتاد یا هشتاد سالشان است نمیخواهند جای خود را به جوانان بدهند؟
جوانانی که بیشتر درد کشیده اند یا شاید بیشتر در بین مردم بوده اند و زندگی مردم عادی را درک می کنند، نه جوانانی از جنس همان پیرمرد های ۷۰ ،۸۰ ساله!
کسانی که بتوانند اگر روی صندلی هایی نشستند که قدرتی دستشان بود کاری برای مردم عادی انجام دهند.
اگر این اتفاق بیفتد و همه بازنشسته ها در خانه بنشیند و بقیه عمرشان را به تفریح بگذرانند آیا بیکاری جوانان حل نمی شود؟
درست است که راه های زیادی برای حل بیکاری جوانان وجود دارد یا عامل های زیادی هستند که باعث بیکاری جوانان است اما اگر این فقط این مورد را انجام دهیم آیا اتفاق خوبی نمیفتد؟
بهتر نیست کسانی که سی سال یا چهل سال زحمت کشیدهاند باقی عمر خود را به تفریح یا استراحت بپردازند؟
کاش که خودمان به فکر خودمان بودیم! همانقدر که نگران جوانان خودمان هستیم نگران جوانانی که پدر یا مادر ندارند یا پدری و مادری ندارند که کمکشان کنند تا آنان هم دستشان را به جایی بند کنند نیز باشیم.
بعد چهار دهه از انقلاب، انگار آب در هاون کوفته ایم و هنوز هیچ چیزی بهتر نشده که بدتر هم شده است.
البته که شما خیلی چیزها را بهتر میدانید و این متن فقط یک صحبت دوستانه بود.
انتهای پیام/خ