به گزارش سبزوارنیوز ، سودابه امینی در تازه ترین یادداشت خود به موضوع همیشه خاطره انگیز شعر فروغ پرداخته و آنچه در ادامه می آید حاصل کنکاش این شاعر معاصر درباره فروغ فرخزاد می باشد:
ادیان کهن جهان به مادر اعظم معتقدند. روان شناسی عملا با مفهوم"تصویر ذهنی مادر اعظم"که شرح آن رفت به نحوی که مورد توجه حوزهی ادیان تطبیقی است، فقط به ندرت و تحت شرایطی بسیار خاص سر وکار دارد. بدیهی است که این نماد از اصطلاح" مادر مثالی" ناشی میشود.
مادر مثالی مانند هر"صورت مثالی "دیگری در صور مختلف تقریبا نامتناهی تجلی میکند. اهم این صور عبارتند از: مادر واقعی و مادربزرگ، نامادری و مادرزن یا مادرشوهر و پس از آن هر زنی که خویشی و ارتباطی با او برقرار است. رب النوع به این طبقه بندی تعلق دارد، خصوصا «مادرخدا»، «باکره» (1) و «سوفیا»، اساطیر انواع بسیار گوناگون«مادر مثالی» را ارائه میدهند.
سایر مظاهر مادر به مفهوم مجازی آن، در چیزهایی متجلی میشوند که مبیّن غایت آرزوی ما برای نجات و رستگاری است، مانند فردوس، ملکوت خدا و اورشلیم بهشتی. بسیاری از چیزهایی که احساس فداکاری و حرمت گذاری را برمیانگیزند؛ میتوان از مظاهر مادر به شمار آورد؛ مثل دانشگاه، شهر، کشور، آسمان، زمین، جنگل، دریا و یا هر آب ساکن و نیز حتی ماده، جهان زیرین و ماه. این«صورت مثالی» با چیزها و مکانهایی تداعی میشود که مظهر فراوانی و باروری میباشند، مثلا «شاخ فراوانی»، مزرعۀ شخم زده و باغ. «مادرمثالی» با صخره، غار، درخت، چشمه، چاه عمیق، و یاظروف مختلف مانند حوض غسل تعمید و یا گلهای ظرفگونه چون گل سرخ و نیلوفر آبی تداعی میشود. دایرۀ جادویی یا «ماندالا» را به خاطر مضمون حمایت کنندهاش میتوان شکلی از «مادرمثالی» دانست.
اشیاء گود چون دیگ و ظروف طبخ و البته زهدان و رحم و هرچه شبیه آن است مادر را تداعی میکنند. بسیاری از حیوانات مانند گاو، خرگوش صحرایی و کلّا حیوانات مفید به این فهرست اضافه می شوند.
همۀ این«مظاهر »ممکن است دارای معنایی مثبت و مطلوب و یا معنایی منفی و اهریمنی باشند .«مظاهر»شر عبارتند از جادوگر، اژدها(یا هرحیوانی که می بلعد و به دور بدن میپیچد، مانند ماهی بزرگ یا افعی) گور، تابوت، آب ژرف، مرگ، کابوس، و لولو. البته این فهرست کامل نیست و فقط مهمترین اشکال«مادرمثالی» را ارائه میدهد.(یونگ،26:1376)
سه وجه اساسی مادر عبارتند از: مهر مراقبت کننده و پرورش دهنده، احساسات تند و اعماق تاریک او .
بروز نمادها در شعر «به علی گفت مادرش روزی...»:
در شعر "به علی گفت مادرش روزی" فروغ فرخزاد نماد ماهی ای را به تصویر می کشد که در عین حال پری دریایی هم هست.
ماهی ای که به خواب علی می آید ،زیبائی سحر انگیزی دارد .ماهی علی را از جهان خاکی به جهان نور دعوت می کند و ضمن تحقیر وکهتر شمردن زندگی زمینی تصویری از جهان آب و دریا می دهد ، گاه در به تصویر کشیدن جهان آرمانی ، دریا بدل به آسمان نیز می شود .
این ماهی از طرفی ماهی واقعی است که تداعی کنندۀ عید است : ...بوی تنش ، بوی کتابچه های نو/بوی یه صفر کله گنده وپهلوش یه دو/بوی شبای عید وآشپزخونه ونذری پزون /شمردن ستاره ها ، تورختخواب، روپشت بون/ریختن بارون رو آجرفرش حیاط/بوقوطیای آب نبات ...(فرخزاد،152:1354)
به مرور که به انتهای شعر نزدیک می شویم تصویر رؤیایی ماهی عمیق تر می شود وبا شناخت بیشتر از دنیای او ، علی از زندگی واقعی فاصله می گیرد وبه خاطر ماهی که همان پری دریایی مکار وجذاب است در رؤیا(ناخودآگاه) بیشتر غرق می شود .گاه ماهی،بدل می شود به دختر کوچیکۀ شاه پریون واین شاید به خاطر تناسب ماهی و علی کوچیکه باشد (آنیما وآنیموس)؛گاه آب وپری دریائی یک شخصیت واحد پیدا می کنند وعلی را از جذابیت های زندگی خاکی (که منفور روح رؤیا پرداز هست) جدا می کنند .
ماهی تو آب می چرخه و ستاره دس چین می کنه/اونوخ به خوابِ هرکی رف/خوابشو از ستاره سنگین می کنه/ می برتش، می برتش/از توی این دنیای دلمردۀ چاردیواریا/ تق تقِ نحسِ ساعتا، خستگیا، بیکاریا/دنیایِ آشِ رشته و وراجی وشلختگی ...
منظور یونگ از« زن کهتر» این است که از نظر مرد ،همزاد مونث نگاره ای کهتر است یا باید کهتر باشد .همزاد مذکر آن مردی است که در ضمیر ناخودآگاه زنان پنهان شده است .یونگ به پدیدۀ متناظر با مردانه شدنِ زنان( یعنی زنانه شدن مردان) نیز اشاره می کند(بیلسکر،85:1391)
در شعر "به علی گفت مادرش روزی"همزاد مؤنث نگاره ای کهتر نیست بلکه نشانۀ جهان معنوی وعالم برتر نیز هست :
من توی اون تاریکیای ته آبم به خدا/حرفمو باورکن علی/ماهیِ خوابم به خدا /دادم تمام سرسرارو آب وجاروبکنن/پرده های مرواری رو /این رو واون رو بکنن/ به نوکرای با وفام سپردم /کجاوۀ بلورمم آوردم /سه چار تا منزل که از اینجا دور بشیم /به سبزه زارای همیشه سبز دریا می رسیم /به گله های کف که چوپون ندارن /به دالونای نور که پایون ندارن /به قصرای صدف که دربون ندارن ...(فرخزاد، 158:1354)
علی کوچیکه با رفتن به عالم رؤیا به ماهی برمی خورد و ماهی عاملی برای بردن او به عالم شهود است .منازل مراتب تعالی روح علی وماهی هستند .
ماهی جهان شهودی را در مقابل جهان واقعی قرار می دهد وعلی را مکلف به انتخاب می نماید اما مکر و حیله هم با ماهی رؤیا های علی هست در واقع شگرد ماهی این است که علی را مسحور جهان آب بنماید : هرکی که دریا رو به عمرش ندیده/ از زندگیش چی فهمیده؟/خسته شدم ، حالم به هم خورده از این بوی لجن /انقده پا به پا نکن که دوتایی/تاخرخره فروبریم توی لجن/بپر بیا ، وگرنه ای علی کوچیکه /مجبورمی شم بهت بگم نه تو ، نه من»(فرخزاد،159:1354)
نشانه شناسی اجتماعی در شعر علی کوچیکه :
فروغ در شعر "به علی گفت مادرش روزی" از تمثیل ونماد بهره گرفته است ، با این همه او از جهان واقعی وزندگی زمان خود فاصله نگرفته ، اگر این شعر را از منظر نشانه شناسی اجتماعی بررسی کنیم به نشانه هایی در سبک زندگی مردم ایران و حتی محدودتر از آن _تهران _می رسیم، نشانه هایی چون: حوض، پاشوره، تماشای دار زدن در میدان توپخانه، جاهلان محله پامنار، ماشین دودی ، خال کوبی روی بدن، شهرفرنگ و ...
هنر شاعر در خیال پردازی وتصویر سازی از جهان واقعی و رؤیایی و در هم تنیدگی این دو جهان وجه ممتاز این شعر است ، در واقع این شعر فروغ هم می تواند سندی تاریخی برای مطالعات جامعه شناسی باشد وهم متنی مناسب برای مطالعات روانشناسی اعماق. مرز میان جهان واقعی و جهان ناخود آگاه علی مثل نخی باریک است :
شب مثِ هرشب بود وچن شب پیش وشب های دیگه /امو علی /تونخ یه دنیای دیگه (فرخزاد،154:1354)
روایت هیجان در شعر فروغ:
یکی از فرازهای زیبای این شعر این بند است :
روبند رخت /پیرهن زیرا وعرق گیرا/دس می کشیدن به تن همدیگه و حالی به حالی می شدن/انگار که از فکرای بد هی پر وخالی می شدن ...فروغ با ارائه این تصویرِ فوق العاده بکر نه تنها به اشیا شخصیت بخشیده بلکه به آن ها جنسیت هم داده است .از نگاه علی کوچیکه که کودک است تماشای صحنۀ جنسی یا روایتی از این دست ،باعث می شد پاکیزگی زبان از دست برود ،پس فروغ با زیرکی وهوشمندی تمام هم صحنه ای جنسی را روایت کرده وهم جهان روزمره را ترسیم کرده وهم این جهان را در برابر جهان آرمانی تحقیر کرده است، درعین حال استانداردهای پدید آوردن اثر برای مخاطب کم سن وسال را نیز تا حدودی رعایت کرده است .
واقعیت و رؤیا در شعر فروغ:
علی کوچیکه در شعر فروغ با "بهانه گیری" معرفی می شود . شعر با بیداری علی آغاز می شود اما گویی این بیداری خود رؤیاست .در واقع شعر با رؤیا شروع می شود و با این که تمامی اتفاقات در بیداری رخ می دهد خواننده احساس می کند در خواب علی پای نهاده است .در ابتدای شعر، فروغ با هنرمندی مخاطب را به درون رؤیای علی می برد واین مصداق دقیقی از توهم خلاق یونگ است .علی روح فروغ است ، روحی رؤیاپرداز و بازیگوش که مدام به دنبال حقیقتی در عالم رؤیاست . دراین شعر تمام مؤلفه های زندگی واقعی یک کودک و ویژگی های کودکی دیده می شود .
حرکت، سیالیت ، تغییر در قضا و تجربیات علی کوچیکه به سرعت رخ می دهد .تخیل کودکانه و عواطفِ سیال و دگرگون شونده در شعر از تحرکات علی وسیر او از دنیایی به دنیای د یگر سرچشمه می گیرد و مادامی که این حرکت هست انرژی روح شاعر نیز در شعر احساس می شود .
...حوصلۀ آب دیگه داشت سر می رفت/خودشو می ریخت تو پاشوره در می رفت /...حتی آب می تواند روحِ روحِ شاعر باشد و"خودِ"خودِ علی کوچیکه .
تمام نمادهای این شعر قابل تبدیل به یکدیگرند: علی به آب.علی به شاپرک ،شاپرک وعلی به کسی که علی را صدا می زند و همۀ این ها به فروغ فرخزادقابل تبدیل اند. این سیالیت در این شعر از سیالیت «روح»در مفهوم یونگی آن ، سرچشمه می گیرد . تا پایان شعر که خواننده خود با علی پرواز می کند و به باغ بالا می رود وجود روح وسیالیت او احساس می شود : علی کجاس؟/توباغچه/چی می چینه /آلوچه/آلوچۀ باغ بالا/ جرات داری ؟
بسم الله (فرخزاد،1354:160)
حرکت دایره وار در شعر علی کوچیکه نشان دهنده حرکت از خودآگاه به ناخودآگاه است ،سفر علی به اعماق وژرفنای درون (رؤیا) وبازگشت به زندگی واقعی(خودآگاهی) ،تذکراتی که دیگران {(بزرگ ترها)که مظهر ونماد عقلانیت اند و خود در سطح زندگی می کنند }، برای ماندن در سطح خودآگاهی به او می دهند :
خواب کجا/حوض پراز آب کجا؟/کاری نکنی که اسمتو /توی کتابا بنویسن/سیا کنن طلسمتو/آب مث خواب نیس که آدم /از این سرش فرو بره /از اون سرش بیرون بیاد/از چار راهاش /صدای سوت سوتک پاسبون بیاد/...ای علی ،ای علی دیوونه/تخت فنری بهتره ،یا تختۀ مرده شور خونه؟....(فرخزاد،155:1354)
دراین شعر فروغ میان رؤیا و خواب تمایز قائل می شود .جهان رؤیا جهان شهود است ، جهان گفت وگو با آب که می تواند معادل مفهوم کهن الگوی(مادر مثالی)باشد . آب در عین حال که نماد مادر مثالی است نماد سیالیت هم هست :
حوصلۀ آب دیگه داشت سر می رفت/خودشو می ریخت تو پاشوره،در می رفت/ انگار میخواس تو تاریکی /دادبکشه:«آهای زکی/این حرفا ،حرف اون کساییس که اگه/یه بار تو عمرشون زد و یه خواب دیدن/خواب پیاز و ترشی و دوغ وچلوکباب دیدن/ماهی چیکار به کارِ یه خیک شیکم تغار داره /ماهی که سهله سگشم /از این تغارا عار داره ...(فرخزاد، 156:1354) این رفت وبرگشت از عقلانیت به دیوانگی فضایی دراماتیک در روایت ایجاد کرده است .بیان تصویری ، تشخیص وجان بخشی به اشیا وعناصر و استفاده از زبان محاوره از جذابیت های این شعر است .
باد توی بادگیرا نفس نفس می زد/زلفای بیدو می کشید /از روی لنگای دراز گل آغا/چادر نماز کودریشو پس می زد / روبند رخت /پیرهن زیرا وعرق گیرا/دس می کشیدن به تن همدیگه و حالی به حالی می شدن /انگار که از فکرای بد/هی پر وخالی می شدن /سیرسیرکا /سازا رو کوک کرده بودن وساز می زدن/ همچی که باد آروم می شد /قورباغه ها از ته باغچه زیر آواز می زدن /شب مث هر شب بود وچن شب پیش و شب های دیگه/ امو علی /تو نخ یه دنیای دیگه ....(فرخزاد،154:1354)
بیان تصویری در این شعر و تصاویرجاری روایتگرحرکت در روان جمعی علی کوچیکه است .علی درون پر آشوبی دارد گاه به سمت زندگی عاقلانه تمایل دارد وگاه به سمت و سوی دیگریعنی دیوانگی و زیرپا گذاشتن عقلانیت. علی به عنوان شخصیت اصلی شعر بین دو انتخاب مثبت –مثبت گرفتار شده است ، از سوئی «ننه قمر» خانم که به ظاهر نماد مادر مثالی است و در مقابل مادر مثالی "آب" قرار گرفته به او گوشزد می کند:
تو خواب اگه ماهی دیدی خیر باشه/خواب کجا حوض پرازآب کجا/...کور وکچل نیستی علی ،سلامتی، چی چیت کمه؟/می تونی بری شابدوالعظیم /ماشین دودی سوار بشی .../در مقابل این دیالوگ ، علی با صدای آب مواجه است حوصلۀ آب دیگه داشت سر می رفت /...انگار می خواس تو تاریکی /داد بکشه «آهای زکی/این حرفا ، حرف اون کساییس که اگه/یه بار تو عمرشون زد ویه خواب دیدن/خوابِ پیاز وترشی ودوغ وچلوکباب دیدن .../
در این جا نیز علی با«آب» مواجه است وآب همان صورت مثالیِ مادر است .اما این جنبه ازصورت مثالی با جنبه ای که در شخصیت «ننه قمرخانم» می بینیم تفاوت دارد .
هر دوی آن ها علی را دعوت میکنند.اما یکی دعوت به ماندن می کند و دیگری دعوت به رفتن .شخصیت یکی ایستاست و از علی بی تحرکی وسکون را انتظار دارد و دیگری پویا، درحرکت واهل تغییر است .اما به مرور که به پایان شعر نزدیک می شویم با ابهام و دو گانگی ای رو به رو می گردیم .اگر چه فروغ درفرازی از شعر سخن از نابودی ومرگ به میان می آورد وعلی را با چهرۀ مهیب وکشندۀ صورت مثالیِ مادر رو به رو می کند: آب از سرِ یه شاپرک گذشته بود و داشت حالا فروش میداد..
و باز علی از ته آب صدایی می شنود صدایی که علی را ترغیب می کند به پریدن: من توی اون تاریکیای تهِ آبم به خدا ...
تصاویر شعر علی کوچیکه تصاویری پویا هستند .شاعر به واسطۀ موسیقی شعر حرکت وپویایی در این شعر را درشکل شنیداری(چه شکل شنیداری ذهنی درهنگام صامت خوانی وچه درشکل بلند خوانی )به مخاطب القا می کند . تصاویر این شعر در حواس نیز از سیالیت برخوردارند وحسی را به حس دیگر بدل می کنند .
فروغ در این شعر به قرینه سازی جهان ها وریز جهان ها نیز پرداخته است .قرار دادن جهان آب وخشکی، جهان بیداری وخواب، جهان روزمرگی و پویایی وکمال، جهان زمینی وجهان آسمانی از شگفتی های این شعر است .
کاربرد نشانه«ماهی» در شعر به علی گفت مادرش روزی....:
ماهی در این شعر عنصری است نمادین که از جهان رؤیا می آید و زندگی «علی» را دگرگون می کند .ماهی در این جا نه تنها اکسیر حیات است بلکه عنصری است که جهان علی را تغییر می دهد او را از ریز جهانی به ریز جهان دیگر دعوت می کند .ماهی سنگ فروزانی است که روشنایی می پراکند:
انگار تو آب گوهر شب چراغ می رفت/انگار که دختر کوچیکۀ شاه پریون /تو یه کجاوۀ بلور/به سیر باغ وراغ می رفت/دور و ورش گل ریزون/بالای سرش نور بارون /شاید که از طایفۀ جن وپری بود ماهیه/شاید که از اون ماهیای ددری بود ماهیه /شاید که یه خیال تندِ سرسری بود ماهیه.....( فرخزاد، 1354:152)
فروغ میان سرنوشت آدمیان با ماهی گره خوردگی ناگزیری ایجاد کرده است.
تخیل اسطوره ای:
برای انسان عصراساطیر ، این تخیل عین واقعیت است .واقعیت او توده ای ازماده بی جان وبی احساس نیست ، بلکه هرچه دراطراف او از چهار عنصر اصلی آب، باد(هوا) ، خاک وآتش است ، جان واحساس دارد .پس خود را در یک کنش متقابل عاطفی با آن ها می بیند .به این جهت است که این انسان را سمپاتیک می گویند. دریافت های او فقط در حوزه ای بسیارمحدود تجربی است .تمام فضای زندگی او پوشیده از حالتی از جذبه وخلسه متاثر ازهمین نیروهای به ظاهر جاندار وبا احساس است .هرکنش او از پیش توسط نیروهای برتر از خودش تعیین وتعریف شده است .
اونیازی به کنش های آزمون وخطا ندارد تا دایرۀ تجربیات خود را گسترش دهد .رابطۀ اوبا طبیعت بیشتر بر اساس استدلال تمثیلی شکل می گیرد .هنگامی که خورشید به او گرمای مطبوعی در سرمای سخت می دهد ، او را به مادری مهربان همانند می کند (استدلال تمثیلی) که تنها وتنها گرمایش را به خاطر گرم کردن او وجامعۀ کوچکش داده است .
آن گاه که به خورشید نیاز دارد ویا از سرماهای سخت ودیرپا خسته ومستاصل شده ، آیین هایی برای بیداری عواطف خورشید انجام می دهد که گاهی با هدیه بهترین موجودات جامعۀ کوچکش –برازنده ترین جوان-ویا بعدا با نماداین جوان—جانوران-همراه است .(محمدی،47:1378)
کودک آسمانی و الگوهای تخیل دراشعار فروغ:
رؤیاهای انسان گاهی از ناحیۀ خودآگاه می جوشد که سطحی است و گاهی از ناحیۀ ناخودآگاه که عمیق است وبیانگرنیازهای درونی انسان است .نیازهایی که با ریشه ونهادآدمی سر وکار دارد، به قول جوزف کمپل «بهشت وجهنم وهمۀ خدایان درون ما هستند .آن ها رؤیاهای بزرگ شده اندو رؤیاها تجلیات انگاره ای شکل انرژی های بدن در کشمکش با یکدیگرند.اسطوره همین است.اسطوره تجلی انگاره های نمادین ، یا انگاره های استعاره ای، انرژی اندام های بدن در کشمکش با یکدیگر است. (کمپل،72:1377)
در شعر «به علی کفت مادرش روزی» می توان «علی» را کودک آسمانی دانست .علی نشانۀ معنای تازه ونوظهوری است که در روح شاعر طلوع کرده وجائی را که متعلق به اوست با درد ورنج به دست آورده است. او همچون "شازده کوچولو" و"تیستوی سبزانگشتی" رسالتی بر عهده دارد و ویژگی اش دیدن ،متفاوت بودن ، دیگرگونه اندیشیدن و هدایت راهنمایی به سوی تغییر وضعیت است .علی کوچیکه از جمله رؤیاهای عمیق یا کهن الگویی فروغ فرخزاد است .
او رؤیای "کودک آسمانی" فروغ فرخزاد است .کودکی که پس از دیدن ، برای دگرگون کردن زندگی اش در مقابل اطرافیانش قرار می گیرد:...چی دیده بود؟/چی دیده بود؟/خواب یه ماهی دیده بود ..../(فرخزاد،151:1354)
این کودک برای رسیدن به هدفش از هیچ مانعی نمی هراسد حتی به قیمت زندگی اش او وضعیت موجود تن در نمی دهد . علی کوچک است و به همین دلیل با فطرت انسانی نزدیک است، هنوز به روزمرّگی و روزمرگی تن نداده است،ومی تواند نواندیش باشد، بهانه گیر است و به زندگی ای که دارد بسنده نمی کند ، بهانه گیر است یعنی نوجو است و در پیِ دگرگونی وتغییر ، بیداری درنیمه شب ظلمانی درچنین وجودی رخ می دهد ، بیداری یک اتفاق است که برای جان های بی بدیل ، برای آن ها که به طبق معمول بودن راضی نمی شوند رخ می دهد .
محور اصلی تخیل «کودک آسمانی» در شعر «به علی گفت مادرش روزی»کودک درون شاعر است ، فروغ قصدآن دارد که به تغییر شرایط موجود جامعه ای که در آن زندگی می کند بپردازد .بنابراین به نماد اندیشی ونمادآفرینی می پردازد .او به این ترتیب به بیان تخیلات خود دست می زند .
دراین شعر تمامی نمادها درنسبت با نماد مرکزی یعنی "علی کوچیکه" یا همان "کودک آسمانی" معنی پیدا می کنند .شاید بتوان گفت در این شعر نمادها به مفهوم جادویی خود تغییروتعبیر می یابند .
زبان فروغ زبانی کودکانه –بزرگسالانه است .شعری ریتمیک با نمادهای زندگی کودکی که بین جهان های مختلف سرگردان است .این تحیر خاصیت فردی است که مجبور به انتخاب است همانگونه که مختار به انتخاب است !علی میان جهان کودکی وبزرگسالی است ،میان رؤیا وبیداری، میان شهود وگنگ بودگی است ، میان دریا وخشکی ،میان آسمان وزمین ، میان لجن ودالان های نور، علی نماد انسان انتخابگر است.
علی میان مفهوم زندگی بخش ومفهوم کشندۀ مادر مثالی قرارگرفته است .نکتۀ بسیار دقیق وظریف در این شعر این است که به زعم فروغ وبه ظاهر واز منظر جسمانی «ننه قمرخانم»که مصداق زنِ عامی بیسوادی است وبه مصلحت علی می اندیشد وجه مثبت مادر مثالی است اما او فقط به نیازهای مادی علی می اندیشد ؛ننه قمر خانم درمقابل مادرمثالی آب قرار دارد. آب علی را دعوت به تعالی و کنار گذاشتن نیازهای جسمانی دعوت می کند ؛ درواقع آب تعالی روح علی را در نظر دارد .هنر فروغ استفاده از وجه مثبت ومنفی مادر مثالی درهر دوی اینها تجلی یافته است .
به مرور که درشعر پیش می رویم هریک از این مفاهیم به مفهوم عکس خود بدل می شوند در حالی که پوستۀ نماد همان است که بوده ، ننه قمرخانم از ابتدا تا انتهای شعر ماهیت ثابت دارد وهمچنین آب .اما هر دو در فرازهایی از شعر کشنده یا زندگی بخش اند وسیالیت در آن ها نمود دارد.
تخیل دریایی و شعر علی کوچیکه :
تخیل درشعر «به علی گفت مادرش روزی» تخیل دریایی است ،همان گونه که در این بند از شعر ایمان بیاوریم به آغاز فصل سرد تخیل دریایی را مشاهده می کنیم :
من سردم است/ من سردم است /وانگار هیچ وقت گرم نخواهم شد/ای یار،ای یگانه ترین یار«آن شراب مگرچند ساله بود؟» / نگاه کن که دراینجا/زمان چه وزنی دارد/وماهیان چگونه گوشت های مرا می جوند/چرا مرا همیشه درته دریا نگاه می داری؟/(فرخزاد،29:1360)
شعر « به علی گفت مادرش روزی...» شعری است تمثیلی .فروغ در روایتی کودکانه وبی آن که منِ زنانۀ خود را به رخ مخاطب بکشد ، تصویری از روح سرکش که "علی کوچیکه" نماد آن است به دست می دهد وبه این ترتیب زندگی برحسب عادت وطبق معمول های این نوع زندگی را به سخره می گیرد .«علی کوچیکه» نماد نواندیشی است و «ننه قمر»خانم نماد ِ محافظه کاری ، زندگی طبق معمول ،تحجر وجزم اندیشی است : «علی کوچیکه/علی کوچیکه/نکنه توجات وول بخوری/حرفای ننه قمر خانم /یادت بره ،گول بخوری/توخواب اگه ماهی دیدی خیر باشه/...نهایت آمال ننه قمرخانم وامثال او این است که ماشین دودی سوار بشوند ، و جاهل پامنارشدن را به علی کوچیکه نوید بدهند .
خوشگذرانی های روزمره را در مقابل خطر پذیری وریسک زندگی دلخواه علی کوچیکه بدانند وببینند .علی کوچیکه اما روح بیدار و عصیانگری است که در مقابل همه اندیشه های محافظه کار وکوته بین قد علم می کند ، از تهدید، حبس ،خطر و سرزنش دیگران نمی هراسد ولو این که دیوانه اش بخوانند به دنبال ماهی و آب وستاره است .فروغ فرخزاد نگاه های سخیف به دین وکورکورانه پیرو دیگران بودن را مورد نقد قرار می دهد:
ماهی تو آب می چرخه و ستاره دس چین می کنه/اونوخ تو خوابِ هرکی رفت/خوابشو از ستاره سنگین می کنه/می برتش، می برتش /از توی این دنیای دلمردۀ چاردیواریا/نق نقِ نحس ِ ساعتا،خستگیا، بیکاریا/دنیای آش رشته و وراجی وشلختگی/دردِ قولنج و دردِ پر خوردن و دردِ اختگی /دنیایِ بشکن زدن ولوس بازی/عروس دوماد بازی وناموس بازی /دنیایِ هی خیابونا رو الکی گز کردن/از عربی خوندنِ .../(فرخزاد، 157:1354)فروغ دراین شعر از زبان رمز ،استعاره واسطوره استفاده می کند .
بیان فروغ روایی و تصویری است .تجربۀ فروغ درسینما به کمک او آمده است و در عین حال وی از ساده گویی و سرودن برای مردم پرهیز ندارد .
فروغ روشنفکری است که خود را از آحاد مردم جدا نمی کند و به زبان مردم و در عین حال نمادین سخن می گوید .آب در این شعر هم آزادی بخش است وهم کشنده ومهیب .فروغ در این شعر مخاطب را با دو جهان متفاوت رو به رو می کند :اولی جهان نحس که از آن به همبونۀ کرم وکثافت ومرض یاد می کند که از منظر یونگ «سایه»است وچهرۀ مکار هم در همین جهان خودنمایی می کند ، و دومین جهان جهان آبی ، صاف وملکوتی است که با سادگیِ کودکانۀ «علی کوچیکه» نسبت دارد .
شاپرکِ شعرِ «به علی گفت مادرش روزی...» خودِ فروغ است ، فروغی که آب از سرش گذشته است ، در فراز دیگر شعر ماهی را می توان با فروغ فرخزاد یکی دانست ، ماهی، نماد دگراندیشی و دیگرگونه اندیشیدن است، نوید بخش جهان های پاک، روشن وبدون اسارت ، ماهی، فروغ فرخزاد است وعلی کوچیکه ،نماد نسل تازه ونوگرا .
دیوانگی ویژگی علی است یا صفت او وقتی راوی نقل قول می کند وعقل سلیم به علی می گوید: ای علی/ای علی دیوونه / تخت فنری بهتره ، یا تختۀ مرده شورخونه؟/گیرم تو هم خودتو به آبِ شورزدی/رفتی و اون کولی خانومو به تور زدی/ ماهی چیه؟ماهی که ایمون نمی شه ،نون نمیشه /اون یه وجب پوست تنش واسه فاطی تنبون نمیشه/ دس که به ماهی بزنی/از سر تا پات بو می گیره...(فرخزاد،155:1394)
کولی خانوم خود فروغ است که در آب های تازه شدن شنا می کند و نسل آینده را به بیداری و دگرگون ساختن جهان دعوت می نماید .
منابع:
.فرخزاد.فروغ(1354)برگزیده اشعار .چاپ چهارم.تهران:شرکت سهامی کتاب های جیبی با همکاری موسسۀ انتشارات فرانکلین
یونگ.کارل گوستاو.(1376)چهارصورت مثالی ، مادر،ولادت مجدد،روح، چهرۀ مکار..ترجمۀ پروین فرامرزی (چاپ دوم) مشهد:آستان قدس رضوی
محمدی.محمد.(1378) فانتزی در ادبیات کودک .چاپ اول.تهران روزگار
1- منظوراز مادرخدا وباکره مریم مقدس مادر حضرت مسیح است.