بهروز قزلباش
روزگار ما، روزگار دندان شانه به گیسوی جگر کشیدن است و خونِ به آه آغشته در دل، به جوش زهر تپیدن است و مهر خاموشی بر لب زدن و کلام جویده، بر صورت معنا پاشیدن، که زبان هماغوش دندان شانه است و آیینه های پیش رو مکدر و غبار آلود تماشای سیاهی.
ای وای از این تلخی! افسوس بر فقدان آن همه شیرین کلامی و کام پر از عسل، و فریاد از بیدادی که برجان ما می رود و آبی در این خشکسالی مروت و جوانمردی بر آتش این هیمه سوزان زندگی تشنه نیست که نیست.
امروز روز قلم است و در مجاز شبکه های ارتباطی، قلم استخوان گاو، آن را به مخاطب یاد آوری می کند.
امروز روز قلم است و سیستان و بلوچستان تشنه است و دریغ از لیوانی آب بر لب های بسته و مهر خاموشی خورده کودکان و زنان و مردان ناچار زندگی این خطه مظلوم.
امروز روز قلم است و عرصه، عرصه جولان سیاست و ترفند و فریب و ملتی که آموخته است بالا و پایین سطرها را شیوا تر و قرّا تر از سطرهای دفتر بخواند.
امروز روز قلم است و شعر، این عصاره شعور متعالی انسان، با کمترین اقبال تاریخی خود مواجه است و شاعران از همیشه تاریخ زبون تر و فروتر نشسته اند.
امروز روز قلم است و سرمه خواری نویسندگان صدای قلم ها در بازار قلم فروشان و مزدوران به حراج یکی بخر هرچه می خواهی ببر، رفته است.
امروز روز قلم است، روز قلم های ترسخورده و شکسته، قلم های فروش رفته، قلم های محترم، زبان های لال، روز زبان های آتشین، روز کلمات مرتجع دیروز و سونات هرج و مرج عرضه و تقاضای حرف بی حساب و بی کتاب و روزکتاب های بی کلمه و نقطه.
امروز روز قلم است، روز روزنامه نگاران بیکار، خبرنگاران بدون بیمه، روز فروش صفحات آگهی به جای روزنامه نگاری، روز صدای دلقک ها پشت ایستگاههای رادیویی، روز کلمه های بی فروغ و پر دروغ تحریریه های اخبار تلویزیون. روز تجاوز به زبان و کلمه. روز فروش حیثیت قلم.
امروز روز قلم است، قلمداران علی آباد علیا، جشن چماق باران گرفته اند و خوانندگان حسین آباد سفلی، چیزی جز سه قطره خون برای خواندن ندارند. سه قطره، سه قطره، سه قطره...خون!
امروز روز قلم است و روز قسط های عقب افتاده، روز وعده های عمل نشده، روز شغل هایی که در راه است، روز امیدهایی که رفته است، روز خشم هایی که به دنبال مفری برای فوران و آتشفشان است.
امروز روز قلم است، روز امیدهای واهی به عدالت، در عدالت خانه های مفسدان! روز مرخصی دزدها از زندان روز، دزدیده شدن پراید محمد و بی خبری یکساله پلیس از آن، روز اجرای احکام نادره و صادره و دِرهِ های دیگر جهان.
امروز روز قلم است، و قلم از سرمه خوردنکم نسازد ناله دل را.کم نسازد آه جانسوز و جگر دوز فقیران را، و هزار هزار کم نسازدهای بگو و مگوی دیگر را.
آیا جهان این گونه در حقیقت خودش تلخ است؟ آیا این همان جهنم نیست که آتش آن بر جان کلمات نشسته است؟ آیا امروز، روز قلم است؟ یا من خواب دیده ام!!.
ایوب دهقان کار، برایم نوشته است:« قلم متعهد، بشر را از وادی ضلالت می رهاند، و به سر منزل مقصود می رساند» روز قلم بر او مبارک باد.
با پوزش از خوانندگان محترم و جناب آقای قزلباش
این مطلب با چند روز تأخیر روی سایت قرار می گیرد!
انتهای پیام/د