سید مهدی فاطمی نویسی
در این دنیا هیچ چیز جای حال خوب را نمی گیرد.
من ولی آدم که می شوم حال خوبم تعریفی متمایز از دیگران پیدا می کند. وقتی دنیا را با همه جذابیت های کذایی که دارد به هیچ می انگارم ، وقتی دیگر غصه مشکلات را نمی خورم و وقتی دغدغه های زندگی را به دست فراموشی سپرده و خودم را در آغوش آنکه کلیددار همه درهای بسته است می سپارم ، حالم به شدت خوب می شود...
اما همین سر خوشی را حسرتی ست غریب ! غبطه می خورم به حال خوب آنها که هزار و چهار صد سال اشتباه برایشان ساز ناکوک زده ایم!
برای آنها که غوطه ور شدن در عشق را انتخاب کردند و رقصان به بی نهایت رسیدند. من به حال خوب آن حسینی که با تمام خوشی های روزگارش به مسلخ رفت غبطه می خورم! به حال آنها که تا انتها گرد حال خوب شان حلقه زدند و در این شادمانی سهیم شدند...
محرم و حسین و عباس و زینب اگرچه برای بعضی کاسبان دین و تحریف گران حقیقت٬ حماسه سال ۶۱ هجری دکان ، دستکی ست و بساط ریا و گناه شان را به این واقعه مهم تاریخ گره زده اند اما برای من که هرگز عزادار و سینه زن او نبوده ام یک افسوس و اندوه شخصی و برگرفته از غیبت در آن رویداد بزرگ است!
گاهی اگر اشکی هم بر دیده جاری کرده ام برای التیام درد حسرت خودم بوده است و بس!
من حسین را در تمام تاریخ، عاشق بوده ام. نه فقط او که همه آنها که بین زندگی پوچ و حال خوب دومی را انتخاب کرده اند. همه کسانی که ایستاده ند و سر تسلیم و رضا فرود نیاوردند .
همه در برابر ظلم ؛ یکی مقابل شمشیر ، یکی به پیش گلوله و آن یک به پای چوبه دار...
مرگ در همه حال ما را با خود خواهد برد اما آنچه مرگ را پیش ما ذلیل می کند همان اتفاقی ست که حسین و معدود پیروان واقعی اش به میراث گذاشته اند!
زندگی هر انسان آزاد مردی یک حال خوب کم دارد. یک ظهر عاشورا و یک صحرای سوزان کربلا... یک جایی که ظالم با هزاران هزار سرباز مسلح ، سینه ات را هدف گرفته اند ولی باز با همان صلابت و رشادت فریاد آزادی و فرو پاشی ظلم را سر می دهی...
اول محرم ۱۴۴۳
انتهای پیام/د