جواد دباغی مقدم
چند روز پیش ناامیدانه از حس مسئولیتپذیری ناظران ناپیگیر و تسامح کارِ دیار سربداران و خراسان رضوی، همچون چهارسال گذشته «پروندهی گویا همیشه در جریان» دانشگاه علوم پزشکی سبزوار را گشودم و خواستم تا همه بدانند که در این دیار هرکسی تخلف می کند، همچنان محبوبتر است و مقبولتر!
اصلا نمیدانم چرا کسی که در هفت یا هشت سال گذشته این همه بخاطر افشای حقایق پنهان اعم از سوءمدیریت و سوءتدبیر و (شما بخوانید هرچه سوء است) در این شهر، باید هزینههایی بدهد که کمتر کسی این چنین و بدین ناجوانمردانه مورد هتک و افتراء قرار می گیرد!
که صد البته همیشه این پیغام بزرگان را آویزه گوش کردهام که اگر ادعا میکنی «رضائا به رضائک» پس نباید نگران چنین عقوبتی باشی.
همه چیز از بحث بر سر بیلیاقتی شمار زیادی از نمایندگان سبزوار آغاز شد، نمایندگانی که امروز هیچیک این شهر و دیار را برای سکونت حتی درنظر هم نگرفتهاند جز یک نفر! و یک نفر نیز که به دیدار معبود شتافته و دستش از این دنیای فانی کوتاه است.
با تخلفات رفتاری یک موسسه مالی اعتباری ادامه دادم و سرانجام به حد وحدودی رسیدم که گویا در این مکان نباید حتی سرک میکشیدم! یک موسسه با اعتبار دیار آبادانی سربداران...
از تخلفات شهرداری و شورای شهر حرف زدم، از دانشگاه علوم پزشکی سبزوار حرف زدم و تا آن روز هرچه مصیبت بود برای شخص خودم نازل میشد اما از آن تاریخ علاوه بر خودم، خانواده و نزدیکان من نیز طعم گسِ محدودیت و محجوریت را تجربه کردند.
داشتم حساب میکردم چنانچه یک شهر بر مدار راستی، صداقت در رفتار و گفتار پیش میرفت، آیا ممکن بود طی این مدت چنین سرنوشتی برایم رقم بخورد یا خیر!؟ گاه اصلا یادم میرود که به سبزوار بازگشته بودم تا برای یکسال از خبر و کار و زندگی آزاد و رها باشم اما چه باید کرد که ماندم بی هیچ جیره و مواجبی تا امروز حتی برای مدتی کوتاه نیز هیچ دریافتی نداشته و دلخوش به این بودم که در عوض میتوانم قدمهای موثری برای شهر و دیارم بردارم.
تمامت خواهیهای مستدام متخلفان بیدرد را ببینم و دم برنیاورم و سکوت کنم تا بامید روزی که سرانجام پردههای بکارت این زخم نانجیب کنار بروند و مردم ببینند تا امروز چه کلاه گرانی بر سرشان رفته است و شوربختانه در هر چهارسال این ظلم با روی کار آمدن نمایندگانی خوشخیال ادامه یافته و گویا همچنان ادامه خواهد یافت.
اگرچه قرار نبود این مطلب نیز شباهتی به رنجنامه نداشته باشد اما گویا باز هم دارم با خودم حساب وکتابهایی را می کنم که از من نیست اما بر من چنبره زده است. سایهای بلندبالا بر رخسار قلم و ایدههای کمتر اجرا شدهام تنیده و ذره ذره اعتقاد و اعتمادم را به فردایی روشن از بین میبرد.
هیچ کس مصون از اشتباه نیست، این را پذیرفتهام اما آیا این مصونیت میتواند دائمی باشد!؟ آن هم برای کسانی که همواره به هر بهانهای دنبال حفظ شرایط جایگاه کاذب خود در رأس برخی نهادها و ادارات هستند.
نمونهاش شخصی که نمایندهای او را تحمیل بر دانشگاه علوم پزشکی کرد که خود هماکنون دارای پروندهای باز در دادسراها و محافل قضایی کشور است!
شخصی که علاوه بر تحمیل هزینه های بسیار کمرشکن به بیت المال، از محل دریافتیهای پر شائبهاش، حالا صاحب سهام چند بیمارستان حصوصی در مشهد و سایر نقاط کشور هست و باز هم بنابرآنچه که بر سر زبانهاست، از هیچ کوششی برای دفع شکایات احتمالی نیست و با گماردن معاونین تازهکار و ناآشنا به قضاوت در تخلفات اداری متبوعهاش، شاکی و متشاکی را یکپارچه کرده تا صدای نارضایتی پرسنل از همان چهاروجب عمارت ستادی دانشگاه به خارج راه نبَرد!
با این همه احساس خوبی نیست که دستگاههای ناظر استان را در خواب خرگوشی روزمرگی و بی اعتنایی ببینی! موضوعی که هر روز عمیق و عمیقتر میشود...
۱۹ شهریور ۰۰
سبزوار
انتهای پیام/د