پروفسور سیدحسن امین
کلمه تاجیک در ابتدا فقط به پارسی زبانان ساکن در آسیای میانه اطلاق می شد؛ اما از عصر غزنویان به بعد با توسع، در ایران شمالی و فرارود طوری به کار رفت که شامل همه اقوام فارسی زبان همه دنیا شود.
این کاربرد عام برای تاجیک درست مانند کاربرد واژه فارس است که در ابتدا منحصرا برای اهالی استان فارس به مرکزیت شیراز به کار می رفت، چنان که سعدی در مدح اتابک فارس در زمان حمله مغول به ایران و سقوط خوارزمشاهیان، اقلیم پارس را محدود به همان منطقه کوچک تحت تصرف اتابکان و نخ کل ایران بزرگ دانسته است و گفته است:
اقلیم پارس را غم از آشوب دهر نیست
تا بر سرش بود چو تویی، سایه خدا
ولی اندک اندک در قرون بعد به هر ایرانی تبار فارسی زبان در هر کجای جهان فارس گفته شد؛ چنان که در اروپا هم به کل ممالک محروسه ایران، پرس و پرشیا و به ایرانی پرشین و به خلیج فارس پرشین گلف می گفتند و هنوز هم می گویند.
در زبان محاوره فارسی و ترکی هم، فارس در مقابل ترک درست مانند عجم در تقابل با عرب تداول عام یافت، چنان که مولانا در مثنوی در داستان انگور و عنب و ازوم بدان اشاره می کند و در دیوان شمس می گوید:
ترک و تاجیک و عرب گر عاشق اند
همرهند از روی معنی در صواب
سعدی هم می فرماید:
ز دریای عمان برآمد کسی
سفرکرده دریا و هامون بسی
عرب دیده و ترک و تاجیک و روم
ز هر جنس در نفس پاکش، علوم
سعدی یکجا حتی خودش را هم تاجیک می شناساند و می گوید:
شاید که به پادشه بگویند
ترک تو بریخت خون تاجیک
عبدالرحمن جامی زاده تربت جام و ساکن هرات هم از باب تقابل ترک و تاجیک در مقام طنز و تسخر می گوید که در عهد تیموریان بنده خدایی فارس یعنی «تاجیک» ادعای شاهزادگی و همخونی با امیران ترک تبار داشت.
از او پرسیدند تو را با خانگواده سلطنت چه نسبت و خویشاوندی است؟ پاسخ داد؛ من فارس یعنی تاجیک و در مثل زنگی زنگ یا رومی روممم، امیر هم ترک و در مثل رومی روم یا زنگی زنگ است. پس نتیجه منطقی!!! این که ما با هم خویشاوند نزدیکیم!!
سایلی گفت با کسی به عجب
به فلانت چه نسبت است و نسب؟
گفت او ترک هست و من تاجیک
نیک داریم خویشی نزدیک!!!
در سرخونکلاته گرگان هم که در استبداد صغیر منفای پدر بزرگ من امین الشریعه سبزواری از علمای مشروطه طلب بود، چون مالکان اصلی و خوانین منطقه یعنی ایل مقصودلو، ترک تبار و اصلا اهل قره داغ آذربایجان بودند، به فارس زبان ها، تاجیک می گفتند ومن حاج آقا علی خان قره داغی رییس ایل مقصودلو فرزند حاج عبدالصمدخان میرپنج رییس دسته جات سوار مققودلو و حاج اسدالله تاجیک بزرگ خاندان تاجیک را در سرخونکلاته گرگان از کودکی در التزام پدرم دیده بودم.
آری نه تنها واژه تاجیک یا تازیک در متون ادبی به معنی هر فارس در برابر غیر فارس ( عمدتا ترک و عرب ) به کار رفته است، بلکه در بعضی متون رسمی، دیوانی و فرمان های سلطانی هم به همین مفهوم به کار رفته است. برای نمونه، در عصر نادر شاه افشار، وقتی که از همه باشندگان امپراطوری بزرگ ایران سخن می رود، به تعبیرهایی همچون " کوچک و بزرگ و تاجیک و ترک" یا " دور و نزدیک و ترک و تاجیک " بر می خوریم که از جهت معنایی، شبیه تعبیر ترک و فارس یا عرب و عجم یا ایرانی و انیرانی است.
وقتی می گفته اند: عرب و عجم یعنی عرب و غیر عرب و وقتی می گفته اند : ایرانی و انیرانی، یعنی ایرانی و غیر ایرانی. اینجا هم وقتی می گفته اند: ترک و تاجیک یعنی ترک و غیر ترک. به عبارت دیگر، واژه تاجیک به طور عام برای همه فارسی زبانان ایرانی تبار بلکه با توسع برای همه اقوام غیر ترک به کار می رفته است.
یکی از معتبر ترین متونی که این تعبیر در آن به کار رفته است، وثیقه نامه دشت مغان برای انتخاب نادر به سلطنت ایران به خط و انشاء منشی ویژه نادر شاه ( میرزا مهدی استرابادی ) و امضا شده به وسیله نمایندگان همه مردم سرزمین های امپراطوری بزرگ ایران در عصر نادر است که تصریح می کند:
" تمامی اهل ممالک ایران را از سید و فاضل و عالم و جاهل و خرد و بزرگ و تاجیک و ترک و صغیر و کبیر و برنا و پیر، در صحرای مغان در اردوی ظفرنمون احضار فرموده ... مقرر فرمودند که از برای خود از سلسله صفویه یا سایر طبقات امم هر کس را که خواهیم به سلطنت و ریاست قبول کنیم ..."
متن کامل این وثیقه نامه دشت مغان ١١٤٨ ق و نیز وثیقه نامه نجف ١١٥٦ ق را نویسنده حاضر در بخش اسناد تاریخ حقوق ایران ( چاپ سوم صفحات ٧٦٨ به بعد ) در ردیف منشور کورش بزرگ ، کتیبه بیستون داریوش بزرگ، کارنامه اردشیر بابکان و فرمان امام علی به مالک اشتر آورده ام.
منابع
امین، حسن، تاریخ حقوق ایران، تهران ، دایره المعارف ایران شناسی. چاپ سوم، ١٣٩١
دبیرسیاقی، " تات و تاجیک و تازیک "، تهران، انتشارات موقوفات دکتر افشار، نامواره دکتر محمود افشار، ١٣٧٠
قدوسی، محمدحسین، نادرنامه، مشهد، انجمن آثار ملی خراسان، ١٣٣٩
انتهای پیام/د