جواد دباغی مقدم
رشته ای که تا اسمش میاد، ماهیچههای دست و پام شبیه همین آقای هادی چوپان «قهرمان و کاکوی شیرازیمان»، ورم میکنه و خلاصه دردسرت ندم؛ یه حس خوب گردن کلفتی بهم دست میده که بیا ببین.
به راحتی میتونم زیر میز بزنم و گردوخاکی به راه بندازم که نگو و نپرس.
هیشکی هم جلودار من نیست. تازهشم! کی جرأت داره به این اندام ورزشی (که فقط خودم خبر دارم و هیچی هم نیست)، نگاه چپ بندازه. کاری می کنم که اداره کل ورزش و جوانان و هرچی مسئول دم دستمون هست، حتی همون نماینده که آوازه سندروم دست بیقرارش، تا اون ور ینگه دنیا پیچیده هم، جلودارم نباشه.
مرگِ من اجازه بدین بشم رییس!! ترو خدا
قول میدم خودم برم، مردونه قول میدم تا آقای شهابی اشاره کنه، جور و پلاس خودم رو جمع کنم برم پشت همین لپ تاب بشینم و خبر بدزدم از این ور و اون ور....
اصن حالی میده چند وقت بشم تیتر اول همه سایتهای زرد و دم دستی شهر و ولایتم. هی بگن «جواد دباغ» خوبیت نداره بیا و از خیر اسم و رسم بگذر! داد بزنن: جواد دباغ حیا کن، هیدت بدنسازی رو رها کن!
هی افه بیام که عاقو من شدم رییس هیأت بدنسازی، مگه می تونین منو جابجا کنین دیگه!
اما واقعیت تلخ...
رشته بدنسازی و پرورش اندام حالا با وجود 60 باشگاه در سطح شهرمان، بزرگترین مجموعه از جوانان، بانوان و مردانی را شامل می شود که جمعیت تخمینی بالغ بر 12 هزار نفر را در همین سبزوار با خود به همراه دارد.
هیأتی که در جزیی ترین کمیته هایش عاشقان متخصصی را داشته که می توانند به تنهایی چند هیأت ورزشی را مدیریت کنند و حالا این چند وقت از بس که حاشیه در اطراف اون چمبره زده، که آدم متحیر می شود از این همه خودکامگی ها!
یک زمانی تنیس را علاوه بر مفرح بودن، رشته ای گران میخواندند، اما حالا در شهری مثل سبزوار یا هر نقطه ای دیگر، ورزشکاران این رشته از دو ماه پیش از مسابقات رسمی خود، روزانه بین 500 هزار تا یک میلیون تومان هزینه می کنند. ماشین زیر پای خودشان را می فروشند تا کمک حالی باشد برای هزینه های سرسام آور آن.
بگذریم!
ان شاءالله هرچه زودتر اداره ورزش و جوانان شهرمان، گزینه های خودش را برای سرپرستی و سپس برگزاری انتخابات این رشته ورزشی آن هم در فضایی دوستانه معرفی نماید.
انتهای پیام/د