به گزارش سبزوارنیوز ، این کلمات متعلق به زنی 30 ساله است که پدرش قبل از اینکه او به دنیا بیاید میگذارد میرود. نزدیک 19، 20 سال است که ازدواج کرده. یک دختر 13 ساله و یک پسر 5 ساله دارد. با گذشت این همه سال حالا او بیتاب است و میخواهد هر طور که شده و از هر طریقی پدرش را برای یک بار هم که شده، ببیند.
«حمیده بلدی» نام دارد. قصد دارد اسم و فامیلش منتشر شود تا شاید پدرش را از این طریق پیدا کند.
او از سرگذشتش چنین میگوید: «مادرم میگه وقتی من رو باردار بوده پدرم میذاره میره. اسم پدرم «عباس» هست. وقتی من به دنیا اومدم مادرم میخواست شناسنامه بگیره برام اما خب پدرم نبود. از طریق روزنامه و دادگاه پدرم رو پیدا کردند تا بیاد به اسم خودش برام شناسنامه بگیره. شناسنامهام هم با فامیل پدرم گرفتن. بعد از گرفتن شناسنامه پدرم دوباره میذاره میره. علتش هم مادرم یا نمیگه یا واقعا نمیدونه.»
او با ناراحتی ادامه میدهد: «کلاس چهارم، پنجم که بودم ، نبود پدرم خیلی برام مهم شد. همش از مدرسه میگفتن پدرت رو بگو بیاد. منم میرفتم خونه از مادرم میپرسیدم که پدرم کجاست؟! مادرم فقط میگفت پدرت رفته. هر سال تو مدرسه این ماجرا تکرار میشد تا اینکه همه دیگه میگفتن پدر فلانی مفقودالاثر هست. کاش میگفتن بابات فوت کرده یه سنگ قبری چیزی داره نه اینکه همین طوری بینام و نشون بمونه. حدود دو، سه هفته پیش زن داییم فوت میکنه وقتی خالم میره اداره ثبت احوال که کارای مربوط به زن داییم رو انجام بده از رییس اداره ثبت احوال میپرسه شوهر خواهر من گذاشته رفته از چه طریقی میتونیم پیداش کنیم... اونم میگه کپی شناسنامه اگه ازش دارید برای من از طریق واتسآپ بفرستین. خاله ام هم شماره رییس اداره ثبت احوال رو به من داد و منم کپی شناسنامه پدرم رو براش فرستادم. فرداش رییس اداره ثبت احوال خودش با من تماس گرفت و گفت شماره یکی از برادرات رو که تو شیراز هست بهت میدم. وقتی به برادرم زنگ زدم اسمش «اسماعیل» اونم کلی خوشحال شد و شماره یکی از خواهرام رو برام فرستاد. با اونم تصویری صحبت کردم اونم خوشحال شد. پدرم قبل ازدواج با مادرم سه، چهار بار ازدواج کرده بوده و بعد از مادر من هم دیگه ازش خبری نداریم. اسماعیل برادرم گفت تو 12 سالگی یه بار دیدتش ولی هیچی ازش یادش نیست. از طریق اینستا یکی از پسرعموهای پدرم رو پیدا کردم و باهاش حرف زدم. گفت ما هم ازش خبری نداریم. مطمئن هستیم که زنده هست چون رییس اداره ثبت احوال چیزی در مورد فوت پدرم نگفت بهم. فقط دلم میخواد یه بار ببینمش بهش بگم؛ چرا رفتی؟!»
انتهای پیام/ع