سید محمود دعایی مدیر روزنامه اطلاعات هم ناباورانه در ۱۵ خرداد ۱۴۰۱ پر کشید. همین چند شب پیش در مراسم یاد بود دکتر محمدعلی اسلامی ندوشن با او خوش و بش و چاق سلامتی کردم و یکدیگر را در آغوش کشیدیم. از مردمی ترین، خالص ترین و با صفا ترین روحانیون انقلابی بود. تواضع و فروتنی او بی نظیر بود.
دعایی را اول بار در تابستان ۱۳۴۲ در تهران در میدان فوزیه پای منبر فلسفی واعظ وقتی که سینمایی را خراب کردند تا مسجد امام حسین را بسازند، در قامت طلبه ای ساده دیدم. پدرش را قبل از خودش از بچگی می دیدم. پدرش سیدمحمد دعایی زارجی یزدی، روحانی زاهدی بود که تابستان ها از یزد به مشهد و سبزوار می آمد و منبری ساده داشت.
کتاب کوچکی هم به قطع جیبی در چاپخانه گلبهار یزد چاپ کرده بود که نسخه آن را به پدرم هدیه داده بود. این روحانی بزدی، مادر دعایی را در سفری به کرمان گرفته بود و بعد رها کرده بود. سید محمود دعایی با پدرش زندگی نمی کرد و مادرش با زحمت او را بزرگ کرد.
دعایی برای تحصیل به قم رفت و به سیاست گرایش یافت و جذب آیت الله خمینی شد. او چندان پاکدست و آرمان خواه بود که پس از فوت پدرش ارثیه ای که به او رسید، برای مبارزه مسلحانه چریکی به حنیف نژاد رساند.
به این ترتیب، دعایی از همان سال های جوانی یعنی ۱۵ خرداد به حلقه یاران نزدیک آیت الله خمینی پیوست. در رادیو عراق به نمایندگی از روحانیت و در حقیقت به مثابه سخنگوی آیت الله، علیه رژیم پهلوی گویندگی می کرد. همزمان با او خویشاوند دانشمند من محمدعلی مولوی عربشاهی از رادیو بغداد در پی ائتلاف چپ ها با سپهبد تیمور بختیار علیه شاه سخن پراکنی می کرد.
دعایی در عراق به بیت آیت الله خمینی خیلی نزدیک شد. پس از انقلاب هم سفیر ایران در بغداد شد. نسبت به احتمال حمله عراق به آیت الله هشدار داد ولی جدی گرفته نشد.
بعضی او را نقد می کنند که به عنوان سفیر ایران در بغداد نتوانست با دیپلماسی موثر از حمله صدام جلوگیری کند. اما واقعیت این است که حمله صدام محصول اوضاع و احوال و تصمیماتی بود که هویت و شخصیت سفیر ایران در بغداد در آن هیچ تاثیری نداشت.
دعایی چندین دوره نماینده مجلس از تهران شد و حقوق هم نگرفت. به مادیات آلوده نشد و در عرصه سیاست هم، اعتدال و ساده زیستی و پاکدستی از خود نشان داد.
پس از درگذشت آیت الله خمینی هم به بیت او وفادار ماند. در شرایط سخت از سیدحسن خمینی حمایت کرد و با مهربانی و صفای ویژه خود را خادم آن خانواده می خواند؛ در حالی که این موضع گیری ها نه تنها سودی به حالش نداشت، بلکه خالی از خطر هم نبود.
سید حسن خمینی در پیامی که به مناسبت درگذشت دعایی داد، در حق او نوشته است.
«خبر ناباورانه درگذشت یار وفادار امام خمینی و روحانی مبارز و پارسا مرحوم حجه الاسلام و المسلمین حاج سید محمود دعایی طاب ثراه در روز پانزدهم خرداد دل های دوستان ایشان را به درد آورد و قلب های همه ما را ماتم زده ساخت. نام دعایی با تاریخ انقلاب اسلامی گره خورده و یاد آن مجاهد خستگی ناپذیر با تاریخ زندگی امام خمینی آمیخته است.
برای من و شاید برای همه کسانی که با مرحوم دعایی آشنایی داشتند فراق او سخت و طاقت فرساست و مهربانی و صفای او و همچنین دل دریایی و وسعت نظرش همیشه در یادها پابرجاست.
آن مرحوم از زمره پاک ترین همراهان امام در نجف اشرف و از زمره خالص ترین یاران ایشان و بیت ایشان در ایام مبارزه و انقلاب بود. صدای گرم او در رادیوی صدای روحانیت مبارز در دوران مبارزه و خلق و خوی نرم او در روزنامه وزین اطلاعات در دوران پیروزی از یادها نخواهد رفت.»
دعایی با سیدمحمد خاتمی هم وفادار ماند. همین چند شب پیش، در مجلس یادبود دکتر اسلامی ندوشن در حالی که من درست روبروی او در کنار دکتر حسن بلخاری و دکتر اصغر دادبه و دکتر محمود اسعدی نشسته بودیم، از او تعریف و تمجید کرد.
بیاناتش بی خطر نبود، خاتمی را کاکای خود خواند و از تایید اسلامی ندوشن از دولت خاتمی دوخاطره نقل کرد.
من در سفر و حضر با او معاشر بودم. از او خاطرات بسیار دارم. برای مثال، وقتی که دو به دو با هم نشسته بودیم، پرسیدم از بین رجال ایران پس از انقلاب بهترین ها کدام بودند، دوست مشترکمان حسن حبیبی را نام برد.
دعایی اهل مزاح بود و برای ابراز مهر از شوخی و تواضع توامان بهره می گرفت. به مغضوبان و مبغوضان کمک می کرد. پادرمیانی می کرد که مشکلات اشخاص حل شود. مراجعات نوع اهل علم برای حل و فصل مشکلاتشان به او بود، مثل دکتر باستانی پاریزی، دکتر محمد امین ریاحی خویی، دکتر احمد مهدوی دامغانی، دکتر سیدحسین نصر، دکتر محمدعلی اسلامی ندوشن.
دعایی با طبقه دگر اندیش با رواداری و تسامح برخورد می کرد. از جمله،
با جبهه ملی، نهضت آزادی و ملی و مذهبی ها با نگاهی معطوف به رواداری و اسلام رحمانی تعامل می کرد. آگهی هایشان را در روزنامه چاپ می کرد. اجازه اهانت به مصدق و بازرگان و سحابی در روزنامه اش نمی داد.
بر پیکر پیشکسوتان این نحله از جمله ادیب برومند رئیس شورای مرکزی جبهه ملی و ابراهیم یزدی دبیرکل نهضت آزادی و نیز هنرمندان و مبارزان، مثل استاد شجریان و حسین آهی نماز میت می خواند. ما هم دوستش داشتیم. به مجلس ختم سیروس غنی هم که به قول سیدجلال ساداتیان سفیر ایران در لندن در سال های اول انقلاب مرعوب و مغضوب نظام بود و من برایش در فرهنگسرای نیاوران مجلس گرفته بودم، آمد و سخنرانی کرد.
گزافه و دروغ نیست که بگویم در این فضای سیاسی کوچ او خسرانی مضاعف برای همدلی بین دغدغه مندان آینده ایران است. بعید میدانم کسی جای خالی او را بتواند با این ارتباطات حسنه وسیع پر کند.
درگذشت این شخصیت شاخص را به همسر گرامی و فرزندان عزیز او، به همکارانش در موسسه اطلاعات و به خیل ارادتمندانش در سطح کشور تسلیت می گویم.
سید حسن امین
انتهای پیام/د