بهروز قزلباش
نگاهی مختصر به «آیینه های مکدر» سروده و تألیف سید ضیاءالدین شفیعی
با ادعای داد و دین، سر و تن سبکروحان عاشق و درِ مخازن کبریایی گشایان و در زندان شکستگان و درِ زندان شکستان را به تیغ و طناب و باد سپردن، تنها کار مدعیان شریعت مصطفوی و پیرو نمایان طریقت علوی امروز نیست، بلکه در طول تاریخ از یحی بن ذکریا تا حضرت حسین(ع) و هرچه در زمان به گذشته توان واپس نگرشی هست، چنین بوده است.
مرثیه و سوگواری هم از قتل نخست زاده آدم تا امروز در جان و روح اندوهناک بشر، هنوز است.سوگواری محصول تضاد زیبایی با زشتی نیست، بلکه محصول قربانی شدن زیبایی در تقابل با زشتی است. این همان تعریف تراژدی است و از دست رفتن زیبایی سرشار است از اندوه، اندوه،اندوه...
مرثیه به دلالت مقتول و سوگواری به دلالت قاتل رخ میدهد، نه قتل. اگر شیعیان کوفه که دعوت کنندگان امام حسین (ع) به کوفه، قاتلان حضرتش نبودند، امروز شیعه سوگوار این مصیبت عظیم نبود. خود کشته و خود عزادار است. سوگواری پاسخ به مرثیه و اندوه ناشی از قتل است.
آنچه در مراثی حادثه عاشورا مورد توجه بوده است، مرثیه برای شهیدان کربلاست. در این نما مرثیه برای یک گروه و یک جمع، قابل تعمیم برای یک اجتماع است.
وجه اجتماعی مراثی کمتر مورد توجه محققان گرفته است. اکنون مرثیه سرایی برای کربلا با موضوعات روز عجین شده است. شعرها و نوحه ها با وجه اجتماعی سروده و خوانده می شود.
وجه اجتماعی مراثی دو وجه سلبی و ایجابی در رد یا تایید وضع موجود با ارجاع به کربلا دارد. پیش از انقلاب، کلمات و ادات عاشورا به کلید واژه های انقلابی و مبارزه اجتماعی نسبت به حکومت وجه سلبی داشت.
بعد از انقلاب به شدت روند ایجابی به خود گرفت. بیش از یک دهه است که در کنار مرثیه سرایی های ایجابی نسبت به حاکمیت که دستگاه تبلیغات دولتی از آن به شدت پشتیبانی می کند، وجه سلبی این نوع از گقت و گوی اجتماعی پا گرفته و روز به روز تقویت شده است.
اکنون می توان گفت که وجه سلبی مراثی نسبت به وضع موجود در حال رشد و نفوذ اجتماعی بیشتر است.
انگار توابیون انقلاب، در حال شکلگیری باشد. ارجاع این گناهکار انگاری جمعی نسبت به اجتماع و ملت و سرزمین و شهدای انقلاب و جنگ، بیشتر است تا افسوس و اندوه نسبت به تخریب ساختار طاغوت سپری شده. عاشورا وجه«کل یوم» بودن خود را دارد به رخ می کشد. و عنقریب است که «کل ارض» به کربلا مبدل شود.( کل، البته برای هرکسی یک معنایی دارد)
در کتاب «آیینه های مکدر»، که به همت جناب سید ضیاءالدین شفیعی همراه با سروده هایی از وی که در سال ۱۳۹۵ توسط انتشارات هزاره ققنوس منتشر شده است، یکبار دیگر از خاکستر برخاستن وجه عاشورایی ملت ایران به نمایش در آمده است.
این نمایش سایه، در آیینه های مکدر، به دلالت تاریخ مرثیه ، نشانگری بی طرفانه از روایات چندگانه مرثیه و سوگ است که در چهار پرده و چند پستو خود نمایی میکند.
روایت توصیفی- روایت سوگ- روایت حماسه و عبرت و تمثیل، بن مایه های روایی مراثی عاشورایی از ابوالحسن کسایی مروزی تا همین امروز را نمایندگی می کند.
چنان که می توان وجه توابی مرثیه ایجابی معاصر را بر ابیاتی مانند« بی درد مردم ما خدا بی درد مردم- نامرد مردم ما خدا، نامرد مردم/ از پا حسین افتاد و ما برپای بودیم- زینب اسیری رفت و ما بر جای بودیم» ملاحظه کرد.
یا این بیت از شاعری دیگر« این سرخی غروب که هم رنگ آتش است- توفان کربلاست که سرها در او گم است» دست کم به دلالت موضع و موقع شاعر در وجه ایجابی است.
در میان دو نگرش سلبی و ایجابی، مرتبه تردید و پرسش هم قرار دارد که به شدت اجتماعی است. و عطف به عاشورا، دقیقۀ اکنون را روایت می کند.
از سید ضیاء الدین این ابیات را ببینید:« مردم برای طبل و دهل سینه می زنند- از چار راه تا سر پل سینه می زنند/ پرسیدم از شما و صدا«بمب و بام» بود- میدان انقلاب فقط ازدحام بود/ راه ادای کامل دین از کدام سوست- گم می شوم« امام حسین» از کدام سوست.
نیز این شعر« هر روز عاشوراست-وگرنه- این همه لشکر- هرسال به جنگ تو نمی آمدند.» حالا دیگر وجه سلبی بر وجه تردید و پرسش و وجه ایجابی غالب شده است. نگاه کنید:« هل من ناصر ینصرنی ات را – چه کسی- برای دهل های یاما، طبل های ژاپنی- شمشیرهای سامورایی و – سازها و جازهای مدرن- ترجمه کرده است؟» و هریک درخشان تر و گویا تر از دیگری.
اگر آیینه های مکدر- که خود قابل تاویل و تفسیر است- توانسته باشد بیاموزد که«باید به امامت حسین(ع) در مقابل خلافت تزویر و ریا ایستاد» عصاره روح عاشورا و عرفه را به میدان انقلاب آورده است.
انتهای پیام/د