سودابه امینی
شروع شعر با بازگشت از واقعه کربلا به غدیر وغدیریان اتفاق می افتد .این بیت یاد آورنسبت میان امام حسین (ع) و پدرش علی بن ابیطالب(ع) و نیز حسین(ع) و پدربزرگش محمد مصطفی(ص) است .ریشه و نسب حسین بن علی (ع)بارها و بارها توسط ایشان به یزیدیان و به صف آراستۀ دشمنان امام حسین(ع) یادآوری شده است .کلمه مهم در بیت آغازین غدیر است .
ای خون اصیلت به شتکها ز غدیران
افشانده شرفها به بلندای دلیران
جاری شده از کرب و بلا آمده و آنگاه
آمیخته با خون سیاووش در ایران
تو اختر سرخی که به انگیزه تکثیر
ترکید بر آیینه خورشید ضمیران
ای جوهر سرداری سرهای بریده
وی اصل نمیرندگی نسل نمیران
خرگاه تو میسوخت در اندیشه تاریخ
هر بار که آتشزده شد بیشه شیران
آن شب چه شبی بود که دیدند کواکب
نظم تو پراکنده و اردوی تو ویران؟
و آن روز که با بیرقی از یک سر بی تن
تا شام شدی قافلهسالار اسیران
تا باغ شقایق بشوند و بشکوفند
باید که ز خون تو بنوشند کویران
تا اندکی از حق سخن را بگزارند
باید که به خونت بنگارند دبیران
حد تو رثا نیست عزای تو حماسهست
ای کاسته شان تو از این معرکهگیران
حسین منزوی
با غزلی از حسین منزوی، استاد و سرآمد غزل معاصر درباره شخصیت وخون تپندۀ حسین بن علی رو به رو هستیم. شروع شعر با بازگشت از واقعه کربلا به غدیر وغدیریان اتفاق می افتد .این بیت یاد آورنسبت میان امام حسین وپدرش علی بن ابیطالب(ع) و نیز حسین(ع) و پدربزرگش محمد مصطفی(ص) است .ریشه و نسب حسین بن علی (ع)بارها و بارها توسط ایشان به یزیدیان و به صف آراستۀ دشمنان امام حسین(ع) یادآوری شده است .کلمه مهم در بیت آغازین غدیر است .
در آمیختن خون حسین ع باسیاوش:
پیش از سرایش این غزل توسط منزوی،شاعران بسیاری در وصف حسین به سرایش سوگسرود پرداخته اند اما تقریبا درهیچیک از اشعار اشاره ای به سیاوش نداشتند.
منزوی خون حسین بن علی (ع) را خونی جاری ،تپنده و زنده می بیند ،خونی که از کربلا جاری شده ،حرکت کرده و به ایران رسیده و در ایران با خون سیاوش در آمیخته است .
سیاوش کیست؟
دراین بخش از بحث لازم است به سیاوش در مفهوم اسطوره ای آن بپردازیم .در کتاب فرهنگ اساطیر و اشارات داستانی در ادبیات فارسی تالیف دکتر محمد جعفر یاحقی می خوا نیم:«سیاوش یا سیاوخش یا سیاووش به معنی دارندۀ اسب سیاه است.سیاوش فرزند کیکاووس بود که از دختری تورانی به دنیا آمد .
بنا بر روایات کهن،فرکیانی چندگاهی به سیاوش پیوسته بود و مانند همۀ کیان چالاک،پرهیزگار ،بزرگ منش و بی باک بود.سیاوش در کودکی تحت آموزش رستم بود.رستم او را آیین آزادگی و جنگ و شکار آموخت .
وقتی سیاوش با خشم شاه کاووس مواجه شد،ناگزیر شد برای اثبات بی گناهی خویش به جای سوگند ،از میان انبوهی از آتش بگذرد .
تن او که به پاکی و بی گناهی چون تن زردشت و از گوهر آتش بود بی هیچ زیانی ،از میان آتش گذشت تا راستی پیامش را باور کنند .سیاوش در مفهوم اساطیری خویش نماینده ی نابودی و رستاخیز است و بهار وخزان گیاه رادر زندگی ومرگ خویش مجسم می کند و از این حیث شبیه می شود به( تموز بابلی)و (اوزیریس مصری)و (ادونیس فینیقی) و این هرسه پروردگار روییدنی و باروری هستند و افسانۀ آن ها کنایهای از تناوب زندگی و مرگ است. مرگ و رستاخیز آنان، هر ساله با مراسم سوگ وجشن برگزار می شده است.»
منزوی به آمیخته شدن خون حسین بن علی (ع) با خون سیاوش در ایران اشاره می کند و این از سویی یعنی ضرب کردن دو پاکیزگی در یکدیگر. از سویی خون پاک سیاوش بستری هست برای جاری شدن خون حسین علیه السلام در سرزمین ایران .
توجه کنید به نسبت این دو در گذر از آتش .حسین(ع) در واقعه کربلا از میان خیمه های آتش گذشت و سیاوش در ایران نیز گذر از آتش را تجربه کرد .این دو به جای سوگند از آتش عبور کردند .
هردو به رستاخیز رسیدند و تکثیر پیدا کردند .اگر چه نسبت روح معصوم با شخصیت اساطیری که برساختۀ ذهن آرمانخواه انسان است فاصله بسیار دارد،اما گویی در ایران این پاکیزه خواهی و پاکیزه زیستی سیاوش است که بستر ورود خون جاری حسین از کربلا به ایران را آماده می کند.
ابیات بعدی غزل منزوی تفسیر همین بیت است« جاری شده از کرب و بلا آمده و آنگاه / آمیخته با خون سیاووش در ایران»
شاعر حسین (ع) را ستارۀ سرخی می داند که به انگیزۀ تکثیر بر آسمان و برآئینۀ خورشید ضمیران پاشیده شده است .
حسین (ع) مظهر شجاعت و حقیقت است.هر آتشی که به خیمۀ دلیران و شیران در جهان زده می شود یاد آور آتشی است که به خیمۀ (ع) حسین در کربلا زده شده است.
از نگاه منزوی یک پرچم منحصر به فرد و یگانه در کربلا هست وآن پرچم (سر بی تن حسین (ع) ) است .یزیدیان برای نمایش قدرت خود، سر امام حسین (ع) را بر نیزه کردند،اما این سر ،پرچمی شد برای هدایت و نشانه ای شد برای این که جهان بتواندصف اسیران کربلا رابشناسد و دشمنان حسین را تشخیص بدهد.
غزل حسین منزوی غزل سوگ است اما شاعر در این شعر برای سیدالشهدا سوگواری نمی کند .او شان حسین (ع) را برتر از این می داند که در رثای او سخن بگوید. منزوی در بیت آخر شعر به معرکه گیران اعتراض می کند و از کسانی که از واقعه کربلا برای گریاندن مردم استفاده می کنند به شدت ناراضی است . .منزوی دون شان حسین (ع)می داند که جز در قالب حماسه از وی یاد شود.
غزل منزوی از نگاه شاعر فقط مقدمه ای است بر آنچه دبیران با خون حسین (ع) واز خون او خواهند نو شت ، وی معتقد است حتی در چنین حالتی دبیران تنها اندکی از شکوه و عظمت حسین (ع) را به نگارش درخواهند آورد.
دراین شعر منزوی از حدودعقلانیت و اندیشه خارج نمی شود .او به شیوه ای عاطفی و هیجانی باواقعه کربلا رو به رو نمی شود .منزوی به توصیف حسین (ع) می پردازد ،غزل او غزل اندیشه است چرا که زبان ،خیال و عاطفه او درخدمت اندیشه وپیام منطقی و مهندسی شدۀ شعر هستند و از این منظر این شعر با سایر اشعار منزوی نیز متفاوت است . منزوی اندیشمندانه باواقعه کربلا رو به رو می شود.
بیان وصفی، خارج نشدن از مدار اندیشه،واردنشدن به هیجان،شور و احساسات موجود در افکارعمومی مردم در نسبت با واقعه کربلا از ویژگی های این شعراست.
امام حسین (ع) سرچشمه جاودانگی است و نامیرایان عالم از خون او سرچشمه می گیرند .آغاز می شوند و تکثیر پیدا می کنند.نیاز انسان به اسطوره ،نیاز ایران به پاکیزگی،سیاوش را می آفریند اما نیاز به رستاخیز پیش از رستاخیز موجب آفرینش حسین بن علی (ع) است .
آدمی نیازمند است که پیش از رستاخیز عالمیان ،رستاخیز را ببیند و دیدار رستاخیز پیش از رستاخیز در وجود و در شهادت نازنین فرزند حضرت زهرا (س) یعنی حسین (ع) محقق شده است .