جواد دباغی مقدم
خبر بسیار شوکهکننده و بسیار عجیب بود! اعظم محمدی بر اثر ایست قلبی درگذشت!
ابتدا این خبر را جدی نگرفتم تا اینکه خبر از سوی خانواده آن مرحومه تأیید شد. و من ماندم و یک احساس غریب و باور نکردنی، از زمان اعلام درگذشت او تا هم اکنون نتوانستم این خبر را رسانه ای کنم اما در شبکه های اجتماعی و بخصوص اینستاگرام مطالبی را ارسال کردم.
و این را نیک می دانم که برای نوشتن درباره یک بازیگر، یک هنرمند و یک شخصیت خاص حتما نیاز است تا به اطلاعات خودت تکیه نکنی، بلکه با صاحبان نظر و ایده، کمک بگیری و آنگاه پس از مشورت با ایشان آن را منتشر کنی. پس چه کسی بهتر از مهندس هادی زرقانی که در تآتر سبزوار چهرهای قابل احترام است.
کارگردان و هنرمندی که آوازه تآتر دیار سربداران را با یک نمایش به جشنواره بین المللی تآتر فجر می برد و از این حیث صاحب جایگاهی بس فاخر است.
مهندس نیز از شنیدن این خبر شوکه است او اعتقاد دارد امروز این سبزوار و اهالی هنرهای نمایشی این شهر نیستند که از این خبر و تألم بزرگ آسیب دیدهاند بلکه بدون اغراق این هنر تآتر کشور بود که در از دست دادن این استعداد بسیار بزرگ، دچار خسران شده است.
هادی زرقانی در این گفتوگو از ویژگیهای ناب اعظم محمدی می گوید و من که خود توانایی اش را در شعر نیز دیدهام سکوت می کنم و هیچ بر زبان نمی رانم!
شاید بهتر باشد تمامی پیامهایی که با او داشته ام را در زمانی مناسب منتشر نمایم اما حیفم آمد یکی از شعرهایی که یکی دو هفته پیش برایم ارسال کرده بود را اینجا برای شما بازنشر ندهم:
ﻧﮕﺎﻫﺖ ﮐﻪ ﻣﯽﮐﻨﻢ
ﭼﯿﺰﯼ ﻣﺮﺍ ﺍﺯ ﻧﺪﺍﺷﺘﻦﻫﺎ ﺟﺪﺍ ﻣﯽﮐﻨﺪ
ﺑﺎ ﺗﻮ ﮐﻪ ﻣﯽﺧﻨﺪﻡ
ﻗﻔﻞﻫﺎﯼ ﺍﯾﻦ ﺭﻭﺯﻫﺎ ﺑﺎﺯ ﻣﯽ ﺷﻮﻧﺪ
ﺩﺭ ﺗﻮ ﻛﻪ ﻣﯽ ﻣﯿﺮﻡ
ﺟﺎﻭﺩﺍﻧﮕﯽ، ﺗﺮﺍﻧﻪ ﯼ ﻣﺮﻏﺎﻥ ﺧﻮﺷﺨﻮﺍﻥ ﺭﻭﺯﮔﺎﺭﻡ ﻣﯽ ﺷﻮﺩ
ﭼﻪ ﺧﻮﺵ ﺍﺗﻔﺎﻗﯽ ﺳﺖ
با ﺗﻮ ﺑﻮﺩﻥ
ﺻﺪﺍﯾﻢ که ﻣﯽ ﮐﻨﯽ
ﻧﺎﻣﻢ ﺩﻝ ﺍﻧﮕﯿﺰﺗﺮﯾﻦ ﺁﻭﺍﯼ ﺩﻧﯿﺎ ﺭﺍ ﺑﻪ ﺧﻮﺩ ﻣﯽ ﮔﯿﺮﺩ
کتاب زندگیمان یک سال دیگر
ورق خورد..
و
من ناباورانه
سالهاست
دلخوشم به امضای حضورت در اول جلد کتاب زندگانیم ...
یادت چنان هروز سال با من است
که نوروز را بیرحمانه
تحویل نمیگیرم...
انتهای پیام/د