وقوع همین اتفاقات در دنیای امروز نشان میدهد رسانهها دقیقا همان تصویری را منعکس میکنند که قدرتطلبان و صاحبان قدرت قانونی از آنها توقع دارند.
رسانههای وابسته به بودجه دولت، در هر کجای جهان که باشند آنچه را منعکس میکنند که مدنظر دولتوقت باشد. بیدلیل نیست که انتصاب مدیران مشاغل مرتبط با حوزه رسانه و کانالهای اطلاعرسانی وابسته به دولتها با در نظر داشتن نگاه سیاسی و سنجش میزان وفاداری به شخص رئیس دولت وقت صورت میگیرد.
طی چند روز گذشته، رسانههای نزدیک به دولت آمریکا و به صورت خاص صدای آمریکا به جای پرداختن به حوادث چند روز گذشته ایالت مینهسوتا، به پخش برنامههایی تفریحی اقدام کردهاند.
برنامههایی مانند چیدمان منزل، چگونه مبلمانهای خانه را تهیه کنیم، خطوط تولید کارخانهها در آمریکا، تغذیه و... گویا برای این شبکه اطلاعرسانی آنچه در حال حاضر برای سایر خطوط خبری مهم است، از اهمیت برخوردار نیست.
از همینرو ما به صورت آگاهانه با خبر و برنامههایی روبهرو میشویم که متعلق به رویدادهای جهان است؛ به غیر از پرداختن به بنیانها و ریشههای اندیشه نژادگرایی، ضایع شدن حقوق رنگینپوستان و پررنگ بودن نگاه نژادپرستی در میان نیروهای پلیس آمریکا.
رویهای که در میان سایر بنگاههای اطلاعرسانی مانند بیبیسی، خبرگزاری اتحادیه اروپا و... میبینیم.
آنان نیز به فراخور رویدادها و موضعگیری دولتهای وقت به یک خبر اهمیت غیرمعقول داده یا آن را فاقد تجزیه و تحلیل بیشتر برمیشمارند. تکرار عبارتهایی مانند «رسانه مستقل» و بدون وابستگی به بودجه دولتها و اشخاص سیاسی بیش از هر موضوعی انعکاس همین وابستگی است.
به عبارت خیلی مشخصتر، رسانهها دقیقا همان رسالتی را در حوزه اطلاعرسانی برای خود تعریف میکنند که خود ناقض آن و در جهت خلاف آن حرکت میکنند. به عنوان مثال، طی چند روز گذشته و پس از شکلگیری اعتراضهای رنگینپوستان در آمریکا، بیشتر رسانههای آمریکا معترضان را آشوبطلب، برهم زننده نظم شهر، غارتگران، مدافعان بینظمیو عبارتهای مشابه خواندند.
در واقع خطاب کردن یک گروه و جمعیت با عنوان خاص، مقدمه و زمینهسازی برای سیاستهای روزهای بعد، از سوی قدرتهاست. زمانی که رسانههای نزدیک به قدرت، مردم معترض را آشوبطلب و خشونتطلب معرفی میکنند، تردیدی نیست که قدرت قانونی نمیتواند در مقابل این جمعیت سکوت اختیار کند و دست به سرکوب گسترده نزند.
بازداشت بیش از ۶۰ معترض در آمریکا بازتاب این نوع اطلاعرسانی است. در واقع رسانههای نزدیک به قدرتها در حال ترسیم تصویری برای عموم شهروندان هستند که طالبان قدرت خواهان آن هستند.
به صورت مشخص رسانهها اذهان شهروندان را به گونه ای ساماندهی میکنند که پس از برخورد با معترضان، بازداشت و زندانی کردن آنان نه تنها انتقادی از سوی شهروندان به دستگاه قدرت صورت نگیرد، بلکه شاهد همراهی و همدلی با سرکوبکنندگان باشیم و این همه را رسانهها انجام میدهند.
آنان بودجهای از دولتها دریافت و دقیقا در بزنگاههای مهم و براساس همان بودجه تصویرهای جهان واقعی را در راستای خواستههای قدرت پردازش میکنند. رسانهها منعکسکننده تصاویر و رخدادها نیستند. آنان تصاویر هر چند بیاهمیت را پردازش میکنند.
با دستکاری اخبار، نشر یادداشتهای یکسویه، تهیه عکس و فیلمهایی از دریچه نگاه خود و... جهانی را ترسیم میکنند که متعلق به خودشان است. تیتر اول، دوم و سوم بیشتر رسانهها انعکاس خواستهها و گفتههای اهل سیاست و قدرت است. کمتر با یادداشت و خبری روبهرو میشویم که وضعیت واقعی دنیای امروز را ارائه کند.
رسانههای امروز، ارائهکننده تصویر دستکاری شده جوامع هستند؛ تصویری که به رویدادها شباهت دارد؛ ولی نمای تمامعیار همان رویداد نیست.