این روزها که خبر از اعتراضات سراسری در امریکا گوش فلک را کر کرده است، تحلیل های ساده و دم دستی و گاه تا مرز هژمونی های متفاوت را قلقلک می دهد، حاکی از یک واقعیت قاطع است!
تعابیر و تأویل های مختلفی بر این رخداد بزرگ می شود متصور شد که البته باید دید پیش بینی مرز فلاکت برای امریکا که قرار بود در 2029 رخ دهد، احتمالا خیلی زودتر روی خواهد داد.
پر بیراه هم نمی خواهد برویم و کافی است از عناصر خبری درز کرده از بنگاه های خبری امریکا و اروپا که مدعی بی چون و چرای سیاست گذاری های منطقه ای و جهانی نیز بوده اند، بهره ببریم.
آنها نوشتند: جرج فلوید یک آدم دچار مشکلات روحی و روانی بوده است. خب! اشکالی هم ندارد مَثل معروف «ریگی که که یک دیوانه به کف چاه می اندازد چهل وزیر عاقل هم نتوانند آن را بیرون بکشند».
با بهره گیری از همین حکایت در وصف فلوید سیه چرده، به کار رفته است، می توان چنین انگاشت که چگونه یک نظام همیشه سلطه جو و قدرت مآب نتوانسته است از پس این 20 دلاری تقلبی برآید!؟
آیا این به معنای آن نیست که اساسا سازوکار این نظام دارای مشکلات بنیادینی بوده که تا امروز با دوپینگ دیوانه وار تبلیغات چپ و راست، توانسته است روزگار بگذراند؟ آیا صریح تر از این پاسخ داریم؟
یک سیاه پوست به یک سوپرمارکت اسکناس ارائه می دهد! به پلیس زنگ می زند، پلیس برای کنترل این دیوانه (نقل از مضمون) پا بر روی گردن او می گذارد! و شش دقیقه بعد جرج نگون بخت، رفته است.
خب حالا این حکایت چگونه می شود که صف اعتراض تمامی ایالت های امریکا را درمی نوردد، پا به درون کنگره می گذارد و قص علی هذا از این جریان که به طور حتم شما بیشتر از بنده مطلع هستید.
با این همه افول و سقوط ها همین شکلی رخ می دهد! یک جا پشه ای فرو می افکند و یک جا یک موریانه این مأموریت را عهده دار می شود و امروز برای تمام آن نظام سرمایه داری، یک اسکناس تقلبی.