این روزها خبر قتل و قطعه قطعه کردن بابک خرمدین، جوان هنرمند و کارگردان ۴۷ ساله به دست پدر و مادر سالخورده اش (که پدر ۸۱ سال داشته) همه را در بهت عجیبی فرو برده است اما غالبا وقتی افراد، چنین خبری را میشنوند، مغروق در لحظهاند یعنی یک حادثه را در یک مکان جغرافیایی، در یک نقطه و یک لحظه از زمان می بینند.
اگر کمی نگاهمان را پهناور کنیم و ببینیم این فرد یکی از هشت میلیارد جمعیت کره زمین است و نیز آن را در طول تاریخ هزاران ساله بشری بنگریم و توجه کنیم که آغاز بشر با کشتن هابیل به دست برادرش قابیل بوده و همیشه در زندگی بشر، در همه زمانها و مکانها این مسأله، بیشمار وجود داشته، خود انسان به یک معما تبدیل می شود. این انسان چه موجودی است؟
آنگاه ابعاد تکان دهنده این حادثه دیگر از ظرف تصور و گنجایش وجودی ما خارج و تبدیل به مسأله و موضوعی دیگر میشود.
۲- وقتی ما با چنین انسانی روبروییم این نکته باید بیشتر مورد توجه قرار گیرد که ما فقط از حقوق بشر سخن گفته و می گوییم، آنهم به دلیل اینکه حکومت ها ناقض حقوق بشرند و ما از حقوق آدمیان و نقض آن در برابر حکومت ها و توسط حکومت ها سخن می گوییم ولی از یک چیز نباید غفلت کنیم که درباره چنین انسانی اگر فقط از «حقوق» سخن گفته شود و ابعاد این فجایع نادیده گرفته شود حقوق بشر می تواند به از بین رفتن خود بشر منجر شود.
بنابراین باید حقوق بشر را با تکالیف بشر همراه کرد. اگر بخواهیم از حقوق بشر دفاع کنیم باید از تکالیفش هم سخن بگوییم. بدون تکلیف داشتن، حقوق هم از میان می روند و حق و تکلیف باید توأمان باشند.
۳- شهریاری سرپرست دادسرای جنایی تهران براساس نظریه روانپزشک درباره بررسی شرایط روحی و روانی این پدر و مادر گفته است تا این لحظه هر دو، تا حدودی سالم تشخیص داده شده اند و اعتیاد به مواد مخدر و اختلال روانی در آنها محرز نشده است.
اینکه شرایط روحی و روانی چنین افرادی سالم تشخیص داده شده است نشان میدهد که باید دستگاه پزشکی قانونی و نهادهای مرتبط با موضوع و جوامع اکادمیک زیر و رو شوند، باید در دانش موجودشان تجدید نظر کنند، در واقع باید معیارهایشان را بازبینی کنند.
این تشخیص نشان دهنده یک اشکال اساسی است و آن اینکه مترها و معیارهای تشخیص سالم و ناسالم بودن شان اشکال دارد، ابزار اندازه گیری، معیوب است.
مگر می شود انسانی، آنهم پدر ومادر درباره جگرگوشه خودشان با خونسردی دست به چنین جنایتی بزنند و سالم هم باشند؟ این تشخیص نشان می دهد که هنوز از انواع جنون و بیماریهای روانی پیچیدهای که در دنیا شناخته شده و انسان های زیادی که نرمال و سالم شناخته می شوند اما با ابزارهای دقیق و پیچیده روانشناسی، قضاوت دیگری باید درباره شان کرد در اینجا مورد توجه قرار نگرفته است.
۴- این اخبار در کنار همه تأثراتی که برانگیخته، اما یک مسأله را هم آشکار کرده است. وقتی که معلوم می شود این افراد دامادشان را در سال ۹۰ و دخترشان را در سال ۹۷ به همین شیوه کشته و قطعه قطعه کرده اند و تا زمانی که بابک خرمدین را کشتند، مفقود به حساب می آمدند نشان میدهد دستگاه انتظامی کشور چقدر ضعیف عمل می کند که سال ها از وقوع چنین قتل هایی می گذرد و تا زمانی که قاتل به آن اعتراف نکرده هیچ ردی از آن به دست نیامده است!
خود همین موضوع باید به عنوان یک پرونده، مورد مطالعه قرار گیرد. چه بسا موارد مشابه زیادی وجود داشته که افکار عمومی از آن اطلاع ندارد و چنین مسأله ای می تواند احساس ناامیدی جدی در جامعه به وجود آورد.
روزنامه سازندگی، ش ۹۴۰ پنجشنبه۳۰ اردیبهشت۱۴۰۰
کانال گفتارهای باقی
انتهای پیام/د